طه هدایتگر به قرآن

محفلی حقیقی در محضر طاها تا قرآن را بر جان هایمان بنشاند

طه هدایتگر به قرآن

محفلی حقیقی در محضر طاها تا قرآن را بر جان هایمان بنشاند

امام حسن عسکری علیه السلام ‏‏ اگر کسی از شما راستگو باشد و ادای امانت کند و با مردم خوش رفتار باشد، آن زمان مردم می گویند: «این، یک شیعه است.» و همین مسأله، من را شادمان می کند. //‏
طه هدایتگر به قرآن

بسم الله الرّحمان الرّحیم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
اینجا جمع شده ایم تا به عنایت الهی یاد بگیریم که چطور قرآن بخوانیم. یاد بگیریم که چطور با قرآن و برای قرآن زندگی کنیم و در یک کلام چگونه خانه دل خود را پر کنیم از عطر قرآن و به عنایت طاها قرآن شود اولین اولویت زندگی مان.

۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

بسم الله

 

در این قسمت نمونه هایی از تمرین های سوره مبارکه فلق که در کتاب مقدمات تدبر از قرآن پژوه خواسته شده است، ذکر می شود. این تمرین ها توسط اعضای گردان انجام شده اند. لطفا هر یک از قرآن پژوهان که نکاتی در تکمیل یا اصلاح تمرین های حل شده دارند در این قسمت بفرمایند. لطفا تمرین های حل شده خود را در قسمت "تماس با ما" قرار دهید تا دیگران نیز از نکات شما بهره مند شوند. انشاالله که ساعی در مسیر تدبر و عمل به قرآن باشیم.

لطفا سوالات خود را ذکر کنید که انشاالله توسط افراد مختلف گردان پاسخ داده شود.

 

در این جا از نکات و سوالات ذکر شده توسط خانم فاطمه سادات هاشمی بهره مند می شویم:

تصویر سازی کلمات:

قل ( ابراز کردن ) : نامه - نقاشی

أعوذ :  چادر(پوشش ) - پناه بردن کودک به مادر

رب : رهبر- مربی

فلق : شکافتن دانه - حرکت از مرحله کودکی به نوجوانی و یا از نوجوانی به جوانی و ... – بلوغ  

شر : ظن بد – جهت گیری نامناسب نفس  

خلق : اختراع – آشپزی 

غاسق:  تاریکخانه عکاسی  

وقب : سرطان رو که با رشدش به مکان های دیگر نفوذ می کند و توسعه می یابد.

نفاثات : سحر

عقد :عقد پیمان ازدواج ؛ گره خوردن روح دو انسان- معامله – بافتن رشته های مو- دوستی 

نفاثات فی العقد :  مثل کسی که در تصمیم های کوچک ما را کم می بیند و سعی در توقف حرکت ما دارد

حسد: دشمن  

 

سه تا سؤال هم برام پیش اومده :

سؤال : در مورد واژه رب ، منظور سوق دهنده به سوی کمال حقیقی است یا هر کمالی ؟ چه درست و چه غلط ؟ مثلا برای عده ای پول و مقام ،کمال حساب می شود.

جواب هایی ذکر شده از افراد مختلف 

احمدیان:

در بیان قرآن کمال تنها برای جریان حق مطرح است و جریان باطل نیز به واسطه جریان حق معنا پیدا کرده است و درست تر است که بگوییم جریان شبه باطل چون باطل حیاتی در واقع ندارد.

خانم ادیب: 

جواب  : رب: سوق دهنده به کمال حقیقی هر شیء و هر شخص 

و لذا واژه رب اسماء بسیاری را در خود دارد

مثل رزاق- وهاب- هادی - و ملک و اله و بسیاری دیگر

 

 

سؤال : اگر چیزی را که بهش حسادت می شه به اون فرد حسود ببخشیم کار اشتباهیه ؟ یعنی با دلبستگی خودمون هم در این بین داریم مبارزه می کنیم..من خیلی پیش اومده چیزی را یک نفر حتی با این عنوان حسادتش را ابراز کرده که چرا مال تو باشه ..بدش به من .. خوب من فکر می کردم که اون چیز مثلا یک پارچه حرم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام ممکنه خیلی برام با ارزش باشه ولی حس می کردم نگه داشتنش دیگه ارجح نیست نسبت به بخشیدنش ...هر چند این باعث از بین بردن حسادت اون شخص فقط در یک مورد خاص می شد ...

احمدیان:

شما راه حلی برای در امان ماندن از شر حسود فرمودید. در احادیث هم می فرمایند که برای در امان ماندن از شر حسود به او هدیه دهید. این نکته خوبیه به خصوص همان طور که شما فرمودید از سر تهذیب نفس باشه نه از سر ترس و ... . اما این که آیه همواره این امر ممکن است یا نه باید صحبت کرد. مثلا همان طور که شما فرمودید از مصادیق حسود دشمن است چون دشمن چشم دیدن نعمت ما را ندارد پس تلاش می کند تا آن را نابود کند. حاسد نعمت رو نمی تونه ببینه و می خواهد که به صاحب نعمت ضرر ببیند. این جا بایستی طور دیگری رفتار کن. یعنی چنان مقاومت خود را بالا ببریم که دشمن هر ضربه ای که به ما وارد کند ما آسیبی نبینیم و مقاوم تر شویم. پس نحوه برخورد با حاسد می تونه در مراتب مختلف، متفاوت باشد.

خانم ادیب: 

بخشیدن را باید در عمل به آدمها یاد داد و اگر بتوانید ببخشید که کار خوبی هم کرده اید

 

 

  سؤال  : این که ما یک کار آهسته پیوسته شروع کنیم مثل خوندن روزی ده صفحه از یک کتاب ، بعد ینفر که مطمئنیم از روی حسادت نمی گه بیاد بگه خیلی کمه .. این میشه مصداق  نفاثات فی العقد ؟ چون ممکنه یک نفر با همین جمله چنان تحت تأثیر قرار بگیره که همون کم را هم بذاره کنار و یا میشه مصداق اون شری که باید بهش نگاه فلق گونه کنیم وخودمون را بالا بکشیم و درواقع در همون مرحله که توانمون هست نگه داریم و یا گزینه هیچکدام ؟

 

احمدیان

همان طور که فرمودید این نکته آن شخص یه فلق زندگی است که باید به آن توجه کرد. شخصی به علت این تذکرات کار خوبش رو ترک می کنه داره از ضعف و ظرفیت پایین خودش ضربه می خوره. البته این حرف معناش این نیست که وقتی می دونیم افراد ظرفیت پایین تری دارن تحت فشارشان قرار دهیم؛ نه. ما باید مراعات افراد رو بکنیم اما از وظایف هر فرد هم این است که به مرور ضعف های خود را رفع کند.

خانم ادیب:

هر کسی که هر چی میگه نفاثات فی العقد نیست چون دمیدنش با غرض و مرض قبلی ممکنه نباشه

اگر کسی چیز ساده ای گفت و ما کند شدیم جزء من شر ما خلق است

چون حتی ممکن است ما با یک تشویق هم کند و خاموش بشویم که به خودمان بستگی دارد

پس برخورد ما با هر موضوعی است که میتونه اون رو شر یا خیر کنه

در کلاس افراد به چند گروه تقسیم میشن و روی عناوینی مثل مهربانی و دوست و دشمن و بیماری و پول و زیبایی و قرآن  و شیطان بحث میکنند که ببینند کدامشان مطلقا خیر یا شر هستند و با گفتگو به این نتیجه میرسند که بستگی دارد به برخورد ما

حتی شیطان با وسوسه اش و گوش ندادن ما به حرفش عامل رشد می شود و بهشتی می شویم

و قرآن را وقتی باهاش مقابله کنیم برای ما شر می شود

اما تقوی و درستکاری است که مطلقا خیر است و گناه و برنگشتن از آن است که مطلقا شر است 

بندگی و پایداری بر آن مطلقا خیر است و عصیان و بازنگشتن از آن شر

اما گاهی گناه و توبه و رجوع قوی تر از قبل ممکن است خیر باشد و عامل نجات

با این تفکر دیگر به راحتی نمیشود دنیا و جامعه و دیگران را عامل خطاو انحراف خود بنامیم چون میشود در همین جامعه کسی به راه خیر برود

و با همین خانواده مشکل دار، کسی خود به بهشتی در درجات متعالی  برساند

 

۱ نظر ۰۸ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۵۹
گردان طاها


بسم الله

گام اولبررسی مفاهیم واژگان سوره از کتاب التحقیق فی کلمات القرآن

کذب

(یکذّب)

هو ما یقابل الصدق، فهو ما یخالف الواقعیّة و الحقّ، کما أنّ الصدق هو ما یکون على حقّ و على واقعیّة.

در مقابل صدق است و آن چیزی است که با واقعیت و حق مخالف است.

دعع

(یدّع)

 

هو الدفع بشدّة و عنف.

دفع کردنی که همراه با شدت، سختی و بدون مدارا  است.

یتم

(یتیم)

هو انقطاع عمّا یتعلّق به و انفراد فى ضعف‏. الیتم بفقدان الأب المربّى المدبّر المدیر لمعیشته و اموره‏.

یتم به قطع شدن از چیزی که به آن تعلق دارد و در ضعف قرار گرفتن گویند. و یتیم کسی است که مربی و سرپرست امور و معیشت خود را از دست داده است.

حضض

(یحضّ)

الترغیب و البعث على أمر هو دون شأنه و لو اعتبارا و توهّما.

ترغیب و برانگیختن برای امری است که آن امر دون شأن فرد است حال یا بر اساس ملاکهای اعتباری یا توهمی.

طعم

(طعام)

هو أکل شی‏ء أو شربه مع اشتهاء و ذوق،

خوردن یا نوشیدن که با اشتها و ذائقه همراه و هماهنگ است.

سکن

(مسکین)

هو الاستقرار فی مقابل الحرکة و هو أعمّ من الاستقرار المادّیّ و الروحی‏.

قرار یافتن در مقابل حرکت را گویند و این استقرار میتواند از نظر مادی یا روحی مد نظر باشد.

ویل

أنّ الکلمة تستعمل فی مقام إنشاء ذمّ شدید و قدح أکید أو دعاء على ضرر و شرّ، و هذا هو الأغلب فی استعمالها.

و الویل بمعنى البلیّة الشدیدة القریبة من الهلاکة.

این کلمه برای مذمت شدید یا دعایی برای ضرر رسیدن به کسی استفاده میشود و ویل به معنای بلای شدیدی که بسیار نزدیک به هلاکت است.

صلو

(مصلّین)

 مأخوذة من السریانیّة و الآرامیّة، و هی بمعنى العبادة المخصوصة، و یعبّر عنها بالعربیّة: بالصلاة. هو الثناء الجمیل المطلق الشامل للتحیّة و غیرها.

این کلمه از سریانی و آرامی گرفته شده و به معنای عبادت مخصوص است و در عربی به آن نماز گویند و معنای ریشه آن مطلق ستایش زیباست که شامل تحیت و سلام و ... میشود.

سهو

(ساهون)

هو الغفلة عن عمل یقصده و یرید أن یعمل به‏.

غافل شدن از عملی که انجام آن قصد شده بود و یا اراده بر انجام آن بوده است.

منع

(یمنعون)

هو إیجاد ما یتعذّر به الفاعل القادر فی عمله، أو إیجاد ما به یتوقّف جریان عمل.

ایجاد عذر برای فاعلی که میتواند کاری را انجام دهد و یا اخلال در جریان انجام یک کار.

معن

(ماعون)

هو ملایمة و اعتدال فی أمر و و هذا المعنى یختلف باختلاف الموضوعات‏. و فی کلّ منها بحسبه: ففی الماء کونه هنیئا فی مقام الشرب. و فی الجریان کونه ملایما طبیعیّا سهلا. و فی أثاث البیت ما کان فی جریان فی البیوت و من جملة الأشیاء و الأسباب المعمول بها فی المتعارف. و فی الإنفاقات ما یکون عند الناس معروفا غیر منکّر و فیه ملایمة لا صعوبة فیه.

ملایمت و اعتدال در یک امر را گویند. این معنی در موضوعات مختلف متفاوت است. در مورد آب به معنای گوارا بودن آنست. در جریان به معنای ملایم و طبیعی بودن و سهولت آن است. در وسایل منزل به معنای آن چیزی است که به طور معمول در خانه یافت میشود. و در انفاقها به معنای آن چیزی است که میان مردم معروف است و ناشناخته نیست و نیز در دادن آن سختیای وجود ندارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گام دوم: گزاره‌های تفسیر المیزان درباره سوره مبارکه نصر

این سوره تهدید کسانى است که خود را مسلمان معرفى کرده‏اند ولى متخلق به اخلاق منافقیناند،

[اخلاق منافقین] از قبیل سهو از نماز، ریا کردن در اعمال و منع ماعون،

که هیچ یک از اینها [اعمال فوق] با ایمان به روز جزا سازگارى ندارد.

این سوره هم احتمال دارد مکى باشد و هم مدنى.

أَ رَأَیتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ:

·        کلمه «رؤیت» هم مى‏تواند به معناى دیدن با چشم باشد، و هم به معناى معرفت.

·        و خطاب در این آیه شریفه به رسول خدا صلی الله علیه و آله است، بدان جهت که فردى شنونده است، نه بدان جهت که پیامبر صلی الله علیه و آله است،

·        در نتیجه خطاب [در آیه اول] به عموم شنوندگان دنیا خواهد بود.

·        و مراد از «دین»، جزاى یوم الجزاء است، پس کسى که دین را تکذیب کند منکر معاد است.[1]

فَذلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الیَتِیمَ:

·        کلمه «دع» به معناى رد کردن به زور و به جفا است،

·        و حرف «فاء» در کلمه «فذلک» براى توهم معناى شرط است،

·        و تقدیر کلام «أ رأیت الذى یکذب بالجزاء فعرفته بصفاته، فان لم تعرفه فذلک الذى ...» است؛ یعنى آیا آن کس را که روز جزا را تکذیب مى‏کند، از راه صفاتى که لازمه تکذیب است شناختى؟

·        [در ادامه جمله بالا] اگر نشناختى پس بدان که او کسى است که یتیم را به زور از در خانه خود مى‏راند، و به او جفا مى‏کند، و از عاقبت عمل زشتش نمى‏ترسد، و اگر روز جزا را انکار نمى‏داشت چنین جرأتى را به خود نمى‏داد، و از عاقبت عمل خود مى‏ترسید، و اگر مى‏ترسید به یتیم ترحم مى‏نمود.

وَ لا یَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ المِسکِینِ:

·        کلمه «حض» به معناى تحریک و تشویق است، و در کلام مضافى حذف شده، تقدیرش «و لا یحض على اطعام طعام المسکین» است؛ یعنى مردم را به اطعام طعام مسکین تشویق نمى‏کند.[2]

فَوَیلٌ لِلمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُم عَن صَلاتِهِم ساهُونَ:

·        یعنى آنهایى که از نمازشان غافلند، اهتمامى به امر نماز ندارند، و از فوت شدنش باکى ندارند

o       چه اینکه به کلى فوت شود و چه اینکه بعضى از اوقات فوت گردد،

o       و چه اینکه وقت فضیلتش از دست برود

o       و چه اینکه ارکان و شرایطش و احکام و مسائلش را ندانسته، نمازى باطل بخوانند.

·        در آیه شریفه تکذیب‏گر روز جزا به چنین نمازگزارانى تطبیق شده،

·        چون حرف «فاء» که بر سر جمله آمده مى‏فهماند جمله مزبور نتیجه تکذیب روز جزاست و مى‏رساند چنین نمازگزارانى خالى از نفاق نیستند،

·        چون تکذیب روز جزا تنها به این نیست که به کلى آن را منکر شود، کسى هم که تظاهر به ایمان مى‏کند و نماز مسلمانان را مى‏خواند، اما طورى مى‏خواند که عملا نشان مى‏دهد باکى از روز جزا ندارد، او نیز روز جزا را تکذیب کرده.

الَّذِینَ هُم یُراؤُنَ:

·        کسانى که عبادت را در انظار مردم انجام مى‏دهند، (و یا در انظار بهتر و غلیظتر انجام مى‏دهند)، اینگونه افراد شکارچیانى هستند که با زبان شکار حرف مى‏زنند، تا شکار به دامشان بیفتد، (در بین مسلمانان خود را مسلمان‏تر از آنان جلوه مى‏دهند، و معلوم است چنین افرادی اگر در بین اهل ملتى دیگر قرار بگیرند، چهره آن مردم را به خود مى‏گیرند).

وَ یَمنَعُونَ الماعُونَ:

کلمه «ماعون» به معناى هر عمل و هر چیزى است که به شخصى محتاج داده شود و حاجتى از حوائج زندگى او را بر آورد، مانند قرض و هدیه و عاریه و امثال آن

گام سومصوت جلسات

جلسه هشتم:    قسمت اول     قسمت دوم


گام چهارم:متن هایی پیرامون سوره

با فشردن بر نام گردان یا نویسنده از برداشت های دیگر بزرگوران بهره مند شوید:

گردان طبیب دوار   گردان علی بن موسی الرضا (ع)     گردان علی بن موسی الرضا (ع)    گردان علی بن موسی الرضا (ع)    گردان شهید حاج عباس کریمی    گردان شهید حاج عباس کریمی    گردان شهید حاج عباس کریمی    گردان شهید حاج عباس کریمی



[1] در ادامه این بخش در تفسیر میخوانیم: ولى بعضى گفته ‏اند: مراد از دین، همان معناى معروفش یعنى کیش و ملت است.

[2] در ادامه این بخش در تفسیر میخوانیم: بعضى از مفسرین گفته ‏اند: اگر تعبیر به طعام کرد، نه به اطعام، براى این بود که اشاره کرده باشد به اینکه مسکین گویا مالک زکات و صدقه است و احتیاج ندارد به اینکه کسى به او اطعام کند، وقتى طعام را که حق خود او است به او بدهند او خودش مى‏خورد، همچنان که در جاى دیگر فرموده: «وَ فِی أَموالِهِم حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ المَحرُومِ».

بعضى دیگر گفته‏اند: طعام در آیه به معناى اطعام است. و اگر تعبیر به تشویق به طعام کرد، و نه به خود عمل (اطعام) براى این بود که حض هم شامل تشویق عملى؛ یعنى خود عمل اطعام مى‏شود، و هم شامل تشویق زبانى.

۰ نظر ۰۱ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۵۲
گردان طاها