طه هدایتگر به قرآن

محفلی حقیقی در محضر طاها تا قرآن را بر جان هایمان بنشاند

طه هدایتگر به قرآن

محفلی حقیقی در محضر طاها تا قرآن را بر جان هایمان بنشاند

امام حسن عسکری علیه السلام ‏‏ اگر کسی از شما راستگو باشد و ادای امانت کند و با مردم خوش رفتار باشد، آن زمان مردم می گویند: «این، یک شیعه است.» و همین مسأله، من را شادمان می کند. //‏
طه هدایتگر به قرآن

بسم الله الرّحمان الرّحیم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
اینجا جمع شده ایم تا به عنایت الهی یاد بگیریم که چطور قرآن بخوانیم. یاد بگیریم که چطور با قرآن و برای قرآن زندگی کنیم و در یک کلام چگونه خانه دل خود را پر کنیم از عطر قرآن و به عنایت طاها قرآن شود اولین اولویت زندگی مان.

۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نمونه تمرین حل شده از خانم فاطمه سادات هاشمی

 

تصویر سازی واژه ها :

رأی : با دوربین دیدن –

کذب: انکار کردن

دین : عمل به برنامه در ساعت مشخص

دعّ : هل دادن (به منظور دور کردن از خود)

یتیم : دور از وطن –

حضّ : تشویق  معلم

طعم : می تونه اطعا م معنوی باشد مثل تغذیه روح با قرآن وحکمت

سکن : خوابیدن

صلو : صلوات فرستادن – نماز خواندن –

سهو :فراموشی –

منع : راه کسی را بستن –

معن : عاریه گرفتن ظروف برای مجالس (معن اشاره به ضروریات هم داره. مثل تهیه ظروف مجالس که حداقل ظروف موردنیاز برای برپایی مجلس هستند.)

1.     تصویرسازی کلمات در ارتباط با هم

آسیب های اجتماعی : در جامعه ای که دینداری در جایگاه حقیقی خود نیست و دینداران واقعی نیستند ، افراد دچار ضعف تقسیم طبقاتی چه از نظر مادی و چه از نظر معنوی می شوند ..

وحدت ویکپارچگی این جامعه دچار مشکل می شود و حقوق واقعی محرومان و یتیمان به آنها نمی رسد ..در جامعه ای که به نماز که برای تعالی خود فرد مؤثر است اهمیت داده نمی شود ، روح معنوی جامعه که متشکل از اجزاء جامعه است دچار رکود شدید می شود ......

مرحله دوم: گزارهنویسی

أرأیت الذی یکذب بالدین

رهبر جامعه اسلامی باید دارای بصیرتی باشد که بتواند مکذبین را از صادقین تشخیص دهد

کسی که تکذیب می کند این کار را یک بار انجام نمی دهد ..دائما در حال تکذیب است ( قید کذب بصورت فعل مضارع ) پس ضرر جدی می رساند

فذلک الذی یدع الیتیم و لا یحض علی طعام المسکین

فرد تکذیب کننده به قوانین معنوی هم عمل نمی کند ..یتیم را می راند و به طعام دادن نه تنها اقدام نمی کند بلکه تشویق و تبلیغ هم نمی کند

تشویق می تواند هم به صورت عملی باشد و هم به صورت زبانی

تغذیه روح مهمتر از تغذیه جسم است  ( محبت کردن به یتیمان از اطعام آنها مهم تر است  )

اگر فردی توانایی طعام دادن را ندارد حداقل می تواند بقیه را به این کار تشویق کند

مهربانی با ایتام از ارکان دین است پس هر کس در این مهم کوتاهی کند مکذب است

کسی که در نمازش کوتاهی می کند حتی اگر به یتیم و مسکین هم مهربانی کند در مقام مکذب بوده ؟؟

یا می شود گفت هر کس ظاهرا نماز خوان است ولی به یتیم و مسکین بی توجه است ریا کار است  ونمازش هم واقعی نیست ؟ نکات سوره رو باید با هم دید. قضیه سهو در نماز این مکذب بسیار در سطح خطرناکیه. هر سهوی در نماز چنین مذمت درش نمی شه.درسته بایستی هر سهوی رو از نماز راند. این سوره می فرماید که اصلا نیتش نمازخواندن نبود. از همان اولش هم می خواست شانیت اجتماعی پیدا کند. وگرنه تلاش نمی کرد با رد یتیم و اطعام نکردن مسکین پایه های اجتماع رو سست  کنه. وصفی از حالات درونی و بیرونیه فرد است.

فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون

نماز خواندن با ریا و کاهلی نفرین الهی را به دنبال دارد .

نماز نجات دهنده است ولی اگر در آن کوتاهی شود و یا ریا شود ، باعث سقوط و هلاکت می شود .

کسی که رابطه اش را با خدا اصلاح کند ، رابطه اش با مردم هم اصلاح می شود .

آیا میتوان گفت کسی که در نماز طهارت خیال را رعایت نمی کند مکذب است ؟ نه . در بالا گفتم خدمتتان که اجزای سوره را بایستی در کنار هم دید. بایستی تلاش کرد که طهارت خیال در نماز داشته باشیم. کسی که از غیر عمد در نماز طهارت خیال نداره و ناراحته برای این ناراحته که می خواد نماز واقعی بخونه اما مکذب سوره نیت نماز خواندن نداره. می خواد وجهه اجتماعی پیدا کنه. اگر در یک اجتماعی بود که افراد با کت و شلوار پوشیدن آبروی اجتماعی پیدا می کردن می رفت و کت وشلوار می پوشید. اگر در یه اجتماعی بود که بایستی به خانواده بی اهمیت باشه تا وجهه اجتماعی پیدا کنه ، به خانواده بی توجهی می کرد و بالعکس. رفتارش بنا به خواست و دستور خدا تعریف نمی شه. بنا به خواست و نگاه مردم تعریف می شه.

لزوما هر کس به یتیم و مسکین رسیدگی کرد از نمازش بهره برده است ؟ نه. بحث نیت در انجام عمل مهمه. اگر کسی برای خدا به یتیم و مسکین کمک کنه انشاالله به دقت و طهارت در نمازش هم کمک می کند و کسی که در نمازش طهارت داره به یتیم و مسکین هم کمک می کنه.

مکذب این سوره و سوره مطففین و سوره مرسلات و سوره طور با هم ارتباط دارند ؟ صبور باشیدو انشاالله به تعریف سوره ها با توجه به یکدیگر هم می رسیم. به هر حالا قطعا اشتراک معنایی دارن اما بایستی بررسی دقیق تر کرد که هر کدام به چه مسئله ای تاکید دارند و انسان را به آن توجه می دن.

آیا کاهل نمازی هم سهو از نماز است ؟بله

 

 

اگر در نماز به خدا می گوییم ایاک نعبد و ادعای صدق در گفتار داریم باید صداقت خود را در اعمالمان نشان دهیم و عبادت ما عملی باشد بوسیله محبت به یتیم که پرورش دهنده اش را از دست داده و اطعام مسکین که دچار ضعف جسمی شده و کمک به بقیه که در حقیقت اطاعت امر خدا و عبادت او است .

الذین هم یراؤن

کسی که در نماز ریا کند هم به خدا دروغ گفته و هم به بنده خدا و هم به خودش .

کسی که در نماز به خدا توجه ندارد نمی تواند توجه واقعی خود را به خلق خدا معطوف کند و حتما در این زمینه کوتاهی می کند .

سؤال : گاهی در جمع حال و هوای جمع هم ما را به شوق می آورد و ممکن است بعضی اعمال مستحبی که انجام نمی دادیم میلش در ما ایجاد بشه ... ممکنه این حالت نوعی از ریا باشه که ما ازش بی خبریم ؟ یعنی یک جور وسوسه باشه ؟ نه لزوما. به هر حال آدم وقتی با یه جمع سالم و مومن همراهی می کنه شوقش به عبادت خدا بیشتر می شه. این از برکات جمع سالم است.

و یمنعون الماعون

کسی که متاع ناچیزی را از مردم دریغ می کند چگونه می تواند اطعام کند ؟ !

کسی که یمنعون الماعون است دچار صفت تکبر و بخل و بلکه بدتر از بخل است ..یعنی هم خود را بزرگ می بیند و هم بقیه را از کمک به نیازمند باز می دارد ..بخل مربوط به متاعی است که خود شخص دارد اما منع ماعون مربوط به منع بقیه از دادن متاعشان به نیازمند است ...شاید بتواند بر خلاف یحض باشد

سؤال  : آیا پاسخ به سؤال دینی کسی و برطرف کردن امور معنوی هم می تواند جزء ماعون باشد ؟ بله. چون همان طور که خودتان فرمودید اطعام معنوی مهم تر از اطعام مادی است. هدایت مهم تر از سیر کردن شکم است. البته هر دو مهم است و بایستی به هر دو اهمیت داد.

* إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا(19) إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا(20)َو إِذَا مَسَّهُ الخَْیرُْ مَنُوعًا(21) إِلا الْمُصَلِّینَ(22)الَّذِینَ هُمْ عَلىَ‏ صَلَاتهِِمْ دَائمُونَ(23)َو الَّذِینَ فىِ أَمْوَالهِِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ(24) لِّلسَّائلِ وَ الْمَحْرُوم‏ (25)وَ الَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ(26)وَ الَّذِینَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبهِِّم مُّشْفِقُونَ(27)

به آیات خیلی مناسبی اشاره کردید. آیات قرآن همدیگر رو توضیح می دن. به این می گوین "تدبر قرآن به قرآن". یعنی تلاش کنی از خود قرآن معنای آیاتش رو بفهمی.

ویژگی های منافقین  :

وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى‏ یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلیلاً  

 وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَ هُمْ کُسالى‏ وَ لا یُنْفِقُونَ إِلاَّ وَ هُمْ کارِهُونَ

مرحله سوم: تدبر در سوره با نزدیک شدن به غرض آن 

وظایف امام در جامعه ارائه صحیح دین است ..همان دینی که هم جنبه فردی  و  هم جنبه اجتماعی دارد

شاخصه عبادت اجتماعی همان رسیدیگی به یتیم و برطرف کردن فقر و مسکنت از جامعه است و شاخصه عبادت فردی  نماز است که این دو شاخصه با هم فرد را به کمال واقعی او در دین می رساند .

رهبری جامعه وظیفه دارد دین و دینداری و آسیب های آن را بیان کند و پیروان دین هم وظیفه دارند از این آسیب ها دوری کنند وگرنه می شوند مثل همان کسی که دین را مسخره می کند و از آن برای منافع شخصی خود استفاده می کند .

غرض سوره می تواند دور شدن از موانع ارتباط با خدا در متن جامعه دانست ...

همچنین خالص شدن در عبادات فردی و اجتماعی و دور شدن از ریا برای رسیدن به مقصود اصلی دین

·        با توجه به این سوره چه داراییهایی از خود را به عنوان ماعون تشخیص میدهید؟

کتاب – لوازم منزل – وسایلی که بیش از نیاز داریم -هدیه هایی دریافت می کنیم که مطمئنیم هیچ وقت استفاده نمی کنیم (بحث ماعون و ضروری بودنش در رفع احتیاجات اولیه مهم است.)

·        آیا دارایی‌هایی که می‌توانید در اختیار دیگران قرار دهید صرفاً مادی است؟ مواردی از آن را نام ببرید.

دارایی های ما می تواند مادی باشد مثل وسایل منزل و لباس و پول و کتاب می تواند معنوی باشد مثل حتی گفتن یک حرف خوب و پاسخ سؤال یک پرسشگر وآموزش مهارتی که در ما است به بقیه

·        برخی از مصادیق دعّ یتیم و حضّ‌نداشتن بر مسکین چیست؟

نمی دونم چرا  یادم افتاد به بچه های امام حسین علیه السلام تو کربلا و رفتار دد منشانه ای که با اونها شد

از جمله مصادیق حض نداشتن بر مسکین بودن این همه فقیر توی جامعه مون هست ...

·        چگونه می‌توان از ریا خارج شد؟

فکر می کنم اینطور که هر کس در زمان عمل خودش را تنها فرض کند و ببیند آیا در تنهایی هم این کار را انجام می داد یا نه ...مثلا نمازش را در مسجد خوانده و در حال تسبیحات و یاتعقیبات است ..ببیند آیا در تنهایی هم تعقیبات را همین گونه انجام می داد یا حال و حوصله نداشت و رهایش می کرد ..و این که هر کس در هنگام عمل از خودش بپرسد برای چه انجام می دهی ؟؟ برای مردم و یا برای رضات خدا ؟

·        عامل ریا چیست؟

فکر می کنم عامل ریا کمبود هایی باشد که فرد در ارتباط با خودش و افراد دیگر می بیند ...شاید می خواهد کمبود شخصیت و محبوبیتی که با سهل انگاری در اعمال عبادی برایش حاصل شده را با ریا جبران کند..شاید اگر با جبران نواقصش و تاخیر نینداختن در اعمال نیکش بتواند با تسبیح و حمد و استغفار قله های فتح واقعی را یک به یک طی کند و به کمالی که ربش او را سوق می دهد نزدیک شود این حالت ریا از او دفع شود ...

·        آیا ریاکار می‌تواند موحد باشد؟ چرا؟

خیر ..موحد یعنی کسی که فقط خدا را می بیند و فقط نگاه خدا را می جوید ..فرد ریا کار دائم نگاه و نظر مردم را جستجو می کند و اعمالش را بر همان میزان تنظیم می کند .

·        این سوره برای خروج انسان از ریاکاری چه راهکارهایی پیشنهاد می‌کند؟

برای خروج از ریاکاری توجه به نماز در اوقات آن با رعایت ارکان و شرایط و احکام ورسیدگی به ایتام و فقرا پیشنهاد شده

·        اعتقاد به پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام چگونه می‌تواند انسان را از آسیب‌های دین‌داری نجات دهد؟

اعتقاد به پیامبر صلی الله علیه و آله در واقع یعنی تبعیت محض از ایشان و عمل به سیره ایشان .. اگر مانند ایشان دغدغه نماز به وقت و با توجه را داشته باشیم و اعمال عبادی اجتماعی را به تبع ایشان انجام دهیم که همان رسیدگی به ایتام و مساکین جامعه است می توانیم از آسیب های دینداری نجات پیدا کنیم انشاء الله .

·        آیا می‌توان مصداق اتم دین را ولایت ولیّ الهی قرار داد؟

بله چون در صورت ولایت مداری ولی الهی است که دین به معنای واقعی در جامعه شکل می گیرد

·        آیا می‌توان گفت با ملاک و معیار ولایت ولیّ الهی، مصادیق کمک به یتیم و مسکین مشخص می‌شود؟ چرا؟

بله چون کامل ترین شخص در جامعه ولی الهی است که می تواند معیاری دقیق برای شناخت چگونگی انجام این عبادت اجتماعی باشد .

اگر نظام امامت در سوره در نظر گرفته نشود آیا امکان پیاده‌سازی مضامین سوره وجود دارد؟ چرا؟   

اصلی ترین وظیفه ما تبعیت از امام است . پس اگر نظام امامت در نظر گرفته نشود معیاری برای انجام اعمال فردی و اجتماعی مان نداریم و چه بسا به بیراهه کشده شویم .

مرحله چهارم: طهارت برای تدبر (ایجاد طهارت در خود از منظر یکی از موضوعات سوره)

کتاب – لوازم منزل – وسایلی که بیش از نیاز داریم و در صورت نگهداری سال ها بدون استفاده می ماند و چه بسا پوسیده شود و دور انداخته شود که می توانیم اگر خوب و سالم و دست نخورده است هدیه هم بدهیم  حتی گاهی هدیه هایی دریافت می کنیم که مطمئنیم هیچ وقت استفاده نمی کنیم ولی به درد کس دیگری می خورد ... گاهی نگهداری یک یادگاری خیلی برای ما خوشایند است ولی نهایتش این است که هیچ چیز در دنیا برای دلبستگی ما نیست ... من فکر می کنم بدون گفتن به شخصی که از روی محبت هدیه ای به ما می دهد می توانیم آن را برای استفاده به شخص دیگری بدهیم ...

برای رسیدگی به ایتام و نیازمندان ابتدا در اطراف خود و فامیل ها جستجو کنیم بعد بقیه افراد جامعه ..می توانیم این کمک را به عناوین مختلف مثل هدیه تولد و یا نذر و یا سوغات سفر زیارتی بدهیم تا به شخصیت و آبروی آنها لطمه ای وارد نکنیم ...

توجه به نماز : می توانیم کتابی در باب اسرار نماز در جانماز خود بگذاریم و بعد از هر نماز مقداری را بخوانیم ...مثل کتاب رازهای نماز آیت الله جوادی آملی و دو کتاب  تفسیر نماز  و پرتوی از اسرار نماز آقای قرائتی ...مطالعه در جانماز برکت عجیبی دارد خواه کتاب درباره نماز باشد یا موردی دیگر ( امتحانش مجانیه )

به توصیه استاد قرائتی به ترجمه نماز توجه کنیم و هر جای نماز که حواسمان پرت شد دوباره عهد کنیم و با توجه به ترجمه نماز کم کم به طهارت خیال برسیم ..

قبل از نیت خودمان را به خدا و امام زمان عج بسپاریم و یا مهدی ادرکنی و لا تهلکنی بگوییم ( سندی از این مطلب ندارم ولی فکر نمی کنم گفتنش اشکالی بوجود بیاورد )

مهمترین مسئله که یک بار از استاد حسینی عزیز شنیدم این که موقع وضو حواسمان جمع باشد

موقع نماز فکر کنیم این آخرین نمازی است که می خوانیم ... بیاد آوردن مرگ و لحظه قیامت می تواند تأثیر مستقیمی در یک نماز درست بجا آوردن داشته باشد .

احکام نماز را در رساله بخوانیم تا اگر هم شیطان شکی را به ما القا کرد به جای شکستن نماز بتوانیم برخورد صحیح و دینی انجام دهیم ..چون شک مقدمه نفوذ شیطان و ایجاد وسوسه است ...

 *قسمت های سبز توسط احمدیان نوشته شده است.


۰ نظر ۳۱ خرداد ۹۳ ، ۰۴:۰۴
گردان طاها

بسم رب العالمین

 

به حول و قوه الهی مباحثه این هفته را شروع می کنیم. انشاالله که به برکت صاحب ماه مبارک شعبان پر ثمر باشد.

 

چرا خداوند برای هشدار همزه لمزه از کلمه ویل استفاده کرده است؟ آیا این خود یک سرزنش نیست؟ تفاوت توبیخ‌‌های خدا و دیگران در چیست؟

راه‌های مقابله با همز و لمز چیست؟ راه‌های پیشگیری از این آسیب کدام است؟


اللهم صل علی محمد و آل محمد

صوت سوره همزه



۸۶ نظر ۲۵ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۴۴
گردان طاها

بسم الله

گام اولبررسی مفاهیم واژگان سوره از کتاب التحقیق فی کلمات القرآن

همز

(همزه)

هو التعییب و النقص الضعیف، کما أنّ اللمز هو تعییب و تضعیف قوىّ شدید.

عیبگویی کردن و نقص گرفتن به صورتی خفیف همان طور که لمز عیبگویی و تضعیف شدید کسی است. پس همز خفیف و لمز شدید است.

لمز

(لمزه)

هو ما یقرب من الغمز.

فانّ الغمز هو اشارة الى شی‏ء بجفن أو حاجب أو عین فی مقام التعییب و التضعیف‏.و اللمز کالغمز فی المواجهة، کما أنّ الهمز هو تعییب فی غیر المواجهة بل بالغیب.

معنای آن نزدیک غمز است.

غمز به معنای اشاره با چشمک، ابرو و چشم به چیزی در مقام عیبجویی و تضعیف است. لمز نیز چنین رفتاری است اما همز در غیر حضور و در غیبت آن چیز اتفاق میافتد. پس خرد کردن در مواجهه با چیزی را لمز گویند. همز همین رفتار اما در غیبت است.

جمع

هو انضمام شی‏ء الى آخر، و یعبّر عنه بالاجتماع، و مصادیق هذا المفهوم مختلفة کما رأیت‏.

پیوستن چیزی به چیز دیگر که از آن به عنوان اجتماع تعبیر میشود.

مال

هو مطلق ما یملکه الإنسان من النقدین و المواشی و الرقیق و غیرها.

هر آنچه جزء داراییهای انسان است چه نقدی و چه حیوانات و هر چیزی که در آن برای انسان نوعی راحتی وجود دارد.

عدد(عدّد)

هو إحصاء مع جمع، و بهذین القیدین تفترق عن موادّ الحصى، الحسب، و غیرهما.

شمردن و ضبط کردن به همراه جمعآوری را گویند و این دو قید در این واژه متمایز است.

حسب[1]

(یحسب)

هو الإشراف و الاطّلاع بقصد الاختبار، و النظر و الدقّة بقصد السبر و الطلب، و یعبّر عنه بالفارسیّة بکلمة (رسیدگى).

تسلط و آگاهی برای خبر گرفتن و دقت برای کاوشگری و درخواست، که از آن در فارسی به رسیدگی تعبیر میشود.

خلد

(أخلد)

هو الدوام و البقاء، و دوام کلّ شی‏ء بحسبه و بمقتضى موضوعه و ظرفه‏.

دوام و بقا را گویند و دوام هر چیزی متناسب با اقتضائات آن است.

نبذ

(ینبذنّ)

هو إلقاء شی‏ء استغناء عنه‏.

انداختن چیزی را گویند در حالی که نسبت به آن بینیازی وجود دارد. (دور انداختن)

حطم

(حطمه)

هو کسر الهیئة للشی‏ء و إزالة نظمه و إفناء الحالة المتوقّعة المتحصّلة، مادّیّة و معنویا.

حیثیت و شأنیت چیزی را کاستن و زایل کردن نظم آن، به طوری که شیء، از حالت مطلوبش خارج شود، و نیز این معنا میتواند از لحاظ مادی یا معنوی مطرح باشد.

وقد(موقده)

هو التحرّق فی النار

شعلهور کردن آتش

طلع(تطّلع)

هو العلوّ و الظهور على شی‏ء

آشکار شدن بر چیزی که با علو و تفوق بر آن همراه است.

أصد(مؤصده)

أصل یدلّ على ضمّ شی‏ء الى شی‏ء

به معنای انضمام چیزی به چیز دیگر است.

مدد

(ممدّده)

هو بسط من خارج فی جهة أو فی جمیع الجهات‏

گسترش داشتن در همه جهات.

 

 

دوم: گزاره‌های تفسیر المیزان درباره سوره مبارکه نصر

این سوره تهدیدی شدید است

[تهدیدی شدید] به کسانى که عاشق جمع مالند،

و [آنان که عاشق مالند] مى‏خواهند با مال بیشتر خود بر سر و گردن مردم سوار شوند،

و [نیز میخواهند] بر آنان کبریایى بفروشند،

و به همین جهت [افراد فوق] از مردم عیب‏هایى مى‏گیرند که عیب نیست.

[نیز] این سوره در مکه نازل شده است.

وَیلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة:

·        در مجمع البیان گفته: کلمه «همزه» به معناى کسى است که بدون جهت بسیار به دیگران طعنه مى‏زند.

·        و [همزه کسی است که] عیب‏جویى و خرده‏گیریهایى مى‏کند که در واقع عیب نیست.

·        و اصل ماده «همز» به معناى شکستن است،

·        و کلمه «لمز» نیز به معناى عیب است.

·        پس «همزه» و «لمزه» هر دو به یک معناست.[2]

·        پس معناى آیه این است که: واى بر هر کسى که بسیار مردم را عیبگویى و غیبت مى‏کند.[3]

الَّذِی جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ یَحسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخلَدَهُ:

·        این آیه «همزه» و«لمزه» را بیان مى‏کند،

·        و اگر کلمه «مالا» را نکره آورد به منظور تحقیر و ناچیز معرفى کردن مال دنیا بوده،

·        [تحقیر و ناچیز معرفى کردن مال دنیا به این دلیل که] چون مال هر قدر هم که زیاد و زیادتر باشد دردى را از صاحبش دوا نمى‏کند،

·        تنها سودى که [مال] به حالش [به حال صاحب مال] دارد همان مقدارى است که به مصرف حوائج طبیعى خودش مى‏رساند، مختصرى غذا که سیرش کند، و شربتى آب که سیرابش سازد و دو قطعه جامه که به تن کند.

·        و کلمه «عدده» از ماده «عد» به معناى شمردن است،

·        مى‏فرماید شخصى که همزه و لمزه است از بس عاشق مال و حریص بر جمع آن است، مال را روى هم جمع مى‏کند و پى در پى آن را مى‏شمارد، و از بسیار بودن آن لذت مى‏برد.[4]

یَحسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخلَدَهُ:

·        یعنى او خیال مى‏کند مالى که براى روز مبادا جمع کرده زندگى جاودانه به او مى‏دهد،

·        و [این مال] از مردنش جلوگیرى مى‏نماید،

·        بنابراین منظور از جمله «اخلده» که صیغه ماضى است، معناى مضارع (آینده) است، به قرینه جمله «یحسب» که آن نیز مضارع است.

·        پس انسان نامبرده به خاطر اخلاد در ارض و چسبیدنش به زمین و زندگى مادى زمینى، و فرو رفتنش در آرزوهاى دور و دراز، از مال دنیا به آن مقدارى که حوائج ضرورى زندگى کوتاه دنیا و ایام گذراى آن را کفایت کند قانع نمى‏شود،

·         بلکه هر قدر مالش [مال آن انسان] زیادتر شود حرصش تا بى‏نهایت زیادتر مى‏گردد،

·        پس از ظاهر حالش پیداست که مى‏پندارد مال، او را در دنیا جاودان مى‏سازد،

·        و چون جاودانگى و بقاى خود را دوست مى‏دارد، تمام همش را صرف جمع مال و شمردن آن مى‏کند،

·        و وقتى جمع شد و خود را بى‏نیاز احساس کرد، شروع به یاغى‏گرى نموده، بر دیگران تفوق و استعلا مى‏ورزد،

·        همچنان که در جاى دیگر [درباره موضوع فوق] فرمود: «إِنَّ الإِنسانَ لَیَطغى‏ أَن رَآهُ استَغنى‏»، و این استکبار و تعدى اثرى که براى آدمى دارد همز و لمز است.

·        از اینجا روشن میشود که جمله «یَحسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخلَدَهُ» به منزله تعلیل است براى جمله «الَّذِی جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ»،

·        و مى‏فهماند اگر مال پشیز دنیا را جمع مى‏کند و مى‏شمارد، انگیزه و علتش پندار غلطى است که دارد،

·        و این خطاى عملیاش مستند به خطاى فکرى اوست، که پنداشته مال او را جاودان مى‏سازد،

·        و نیز جمله «الَّذِی جَمَعَ ...» به منزله تعلیل است براى جمله «وَیلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»،

·        و مى‏فهماند علت اینکه ویل را نثار هر همزه و لمزه کردیم این است که او مال پشیز دنیا را جمع مى‏کند و مى‏شمارد.

کَلَّا لَیُنبَذَنَّ فِی الحُطَمَةِ:

·        این جمله ردع و تخطئه پندار غلط او است،

·        که [همزه لمزه] مى‏پندارد مال، جاودانه‏اش مى‏کند،

·        و لام در کلمه «لینبذن» لام سوگند است،

·        و واژه «نبذ» به معناى پرت کردن و دور انداختن چیزى است.

·        و کلمه «حطمة» (بر وزن همزه و نیز بر وزن لمزه و نکحة و ضحکة) صیغه مبالغه است،

·        و مبالغه در حطم (شکستن) را مى‏رساند،

·        البته [کلمه «حطمة»] به معناى خوردن هم استعمال شده،

·        و این کلمه یکى از نامهاى جهنم است، چون جمله «نارُ الله المُوقَدَةُ» آن را به آتش جهنم تفسیر کرده.

·        و معناى آیه این است که: نه، او اشتباه کرده، مال دنیایش جاودانش نمى‏سازد، سوگند مى‏خورم که به زودى مى‏میرد و در حطمه‏اش پرت مى‏کنند.

وَ ما أَدراکَ مَا الحُطَمَةُ:

·        و تو نمى‏دانى حطمه چه حطمه‏اى است؟! این جمله تعظیم و هول انگیزى حطمه را مى‏رساند.

نارُ الله المُوقَدَةُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الأَفئِدَةِ:

·        ایقاد نار به معناى شعله‏ور ساختن آتش است.

·        و کلمه «اطلاع و طلوع بر هر چیز» به معناى اشراف بر آن چیز، و ظاهر شدن آن است،

·        و کلمه «افئدة» جمع کلمه «فؤاد» است که به معناى قلب است،

·        و مراد از قلب در اصطلاح قرآن کریم (عضو صنوبرى شکل که تلمبه خون براى رساندن آن به سراسر بدن است نیست، بلکه) چیزى است به نام نفس انسانیت، که شعور و فکر بشر از آن ناشى مى‏شود.

·        و گویا مراد از «اطلاع آتش بر قلوب» این است که آتش دوزخ باطن آدمى را مى‏سوزاند، همان طور که ظاهرش را مى‏سوزاند، به خلاف آتش دنیا که تنها ظاهر را مى‏سوزاند.

·        قرآن درباره سوزاندن آتش جهنم فرموده: «وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِجارَةُ».

إِنَّها عَلَیهِم مُؤصَدَةٌ:

·        یعنى آتش بر آنان منطبق است،

·        [آتش بر آنان منطبق است] به این معنا که از آنان احدى بیرون آتش نمى‏ماند، و از داخل آن نجات نمى‏یابد.

فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ:

·        کلمه «عمد» (با فتحه عین و فتحه میم) جمع عمود (ستون) است،

·        و کلمه «ممدده» اسم مفعول از مصدر تمدید است، و تمدید مبالغه در مد (کشیدن) است.[5]


 

گام سومصوت جلسات

جلسه نهم:    قسمت اول      قسمت دوم      قسمت سوم


گام چهارم:متن هایی پیرامون سوره

با فشردن بر نام گردان یا نویسنده از برداشت های دیگر بزرگوران بهره مند شوید:

گردان محمد رسول الله (ص)   گردان طبیب دوار (ص)    گردان حضرت آمنه (س)

گردان شهید حاج عباس کریمی    گردان شهید حاج عباس کریمی   گردان شهید حاج عباس کریمی  

نردبان    نشریه کاشف


گام پنجم: کلیپ سوره

طعنه     دوست مهربان (بدون صوت)



[1] قاموس قرآن، ج‏2، ص 127-131: حساب به معنى شمردن است‏، حسبان به کسر اوّل و ضمّ آن مصدر است. به معنى شمردن و نیز حسبان به ضمّ اوّل تیرهاى کوچک را گویند. مفرد آن حسبانه است‏، فعل (حَسِبَ) یحسب از باب علم یعلم به معنى ظن و گمان به کار میرود، به نظر راغب مصدر اینگونه افعال حسبان به کسر اوّل است. و شاید علت این تسمیه آن است که گمان و ظنّ پیش گمان کننده و ظنّ کننده یک نوع حساب است، از جانب خود محاسبه و روى آن حکم و عمل میکند. (احتساب) نیز در قرآن مجید به معنى گمان به کار رفته است‏. (حَسب) (بر وزن فلس) به معنى کفایت استعمال میشود به گمانم علّت این تسمیه آن باشد که میان کفایت کننده و کفایت شده حساب برقرار است.

[2] در ادامه این بخش در تفسیر میخوانیم: ولى بعضى گفته‏اند: بین آن دو فرقى هست، و آن این است «همزه» به آن کسى گویند که دنبال سر مردم عیب مى‏گوید و خرده مى‏گیرد، و اما «لمزه» کسى را گویند که پیش روى طرف خرده مى‏گیرد(نقل از لیث).

و بعضى گفته‏اند: همزه کسى را گویند که همنشین خود را با سخنان زشت آزار دهد، و لمزه آن کسى است که با چشم و سر علیه همنشین خود اشاره کند، و به اصطلاح فارسى تقلید او را درآورد. آنگاه مى‏گوید صیغه «فعلة» براى مبالغه در صفتى بنا شده که باعث مى‏شود فعل مناسب با آن صفت از صاحب آن صفت زیاد سر بزند، و خلاصه فعل مذکور عادتش شده باشد، مثلا به مردى که زیاد زن مى‏گیرد، مى‏گویند، فلانى مردى «نکحة» است، و به کسى که زیاد مى‏خندد، مى‏گوید فلانى ضحکة است. همزه و لمزة هم از همین باب است.

[3] در ادامه این بخش در تفسیر میخوانیم: البته این دو کلمه به معانى دیگرى نیز تفسیر شده، و در نتیجه آیه را هم به معانى مختلفى معنا کرده‏اند.

[4] در ادامه این بخش در تفسیر میخوانیم: ولى بعضى گفته‏اند: معنایش این است که مال را عده و ذخیره مى‏کند براى روزى که مورد هجوم ناملایمات روزگار واقع شود، که بنا بر این، کلمه «عدده» دیگر به معناى شمردن نیست.

[5] بحث روایی سوره در المیزان:

در روح المعانى در ذیل آیه «وَیلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» گفته است این سوره بنا به روایتى که ابن ابى حاتم از طریق ابن اسحاق از عثمان بن عمر نقل کرده، در شأن ابى بن خلف و بنا به روایتى که سدى نقل کرده در شأن ابى بن عمر و ثقفى، معروف به اخنس بن شریق نازل شده، چون مردى هرزه دهن بود، بسیار غیبت مردم را مى‏کرد، و به آنان تهمت مى‏زد و بنا بر آنچه ابن اسحاق نقل کرده امیة بن خلف جمحى نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله همز و لمز مى‏کرد، و بنابر آنچه ابن جریر و غیر او از مجاهد نقل کرده‏اند، درباره جمیل بن عامر و بنابر آنچه دیگران گفته‏اند در شأن ولید بن مغیره و بدگوییاش نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سعى در تنقیص آن جناب نازل شده، و بنابر قولى دیگر در شان عاص بن وائل نازل شده است.

بعضى از مفسرین گفته‏اند: منظور از «عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ» گل میخ‏هایى است که اهل عذاب را میخکوب مى‏کند. بعضى دیگر گفته‏اند: عمد ممدده تنه‏هاى درختان است که چون مقطار، زندانى را با آن مى‏بندند، و «مقطار» چوب و یا تنه درختى بسیار سنگین است، که در آن سوراخهایى باز مى‏کردند تا پاهاى دزدان و سایر مجرمین زندانى را در آن سوراخها کنند، بعضى دیگر معانى دیگرى براى آن کرده‏اند.

مؤلف: روح المعانى سپس گفته: ممکن است درباره همه نامبردگان نازل شده باشد. ولى به نظر ما بعید نیست که راویان احادیث نامبرده، هر یک به سلیقه خود سوره را بر یکى از نامبردگان تطبیق کرده‏اند، و از اینگونه تطبیق‏ها در روایات شأن نزول بسیار است.

و در تفسیر قمى در معناى کلمه «لمزة» آمده که این کلمه به کسى اطلاق مى‏شود که با سر و گردن خود ژست مى‏گیرد، و چون فقیرى و یا سائلى را ببیند ناراحت مى‏شود. و در معناى جمله «الَّذِی جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ» آمده: یعنى مى‏شمارد و سر جایش مى‏گذارد.

و در همان تفسیر در ذیل آیه «الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الأَفئِدَةِ» آمده که بر دلها شعله مى‏زند، و ابوذر غفارى (رضى الله عنه) فرموده: به متکبرین دو چیز را بشارت دهید، یکى اینکه به سینه‏هایشان داغ بگذارند و دیگر اینکه پشتشان را بر زمین بکشند. و در ذیل آیه «إِنَّها عَلَیهِم مُؤصَدَةٌ» آمده که آتش دوزخ همه اهل دوزخ را فرا مى‏گیرد «فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ»، یعنى وقتى کنده و زنجیرها بر آنان استوار مى‏گردد به خدا سوگند که پوستشان را مى‏خورد.

و در مجمع البیان است که عیاشى به سند خود از محمد بن نعمان احول از حمران بن اعین از امام باقر علیه السلام روایت کرده که فرمود: کفار و مشرکین در قیامت اهل توحید را که به خاطر گناهان در آتش شده‏اند سرزنش مى‏کنند، که امروز نمى‏بینیم که توحید شما دردى از شما دوا کرده باشد، چون مى‏بینیم خدا فرقى میان ما و شما نگذاشت، در این هنگام خداى تعالى براى اهل توحید غیرت به خرج مى‏دهد و به ملائکه دستور مى‏دهد اهل توحید را شفاعت کنید، آنان هر کس را که خدا خواسته باشد شفاعت مى‏کنند، سپس به انبیا دستور مى‏دهد شفاعت کنید، آنان هم هر کسى را که خدا خواسته باشد شفاعت مى‏کنند، سپس به مؤمنین دستور مى‏دهد شفاعت کنید، مؤمنین نیز هر کس را که خدا خواسته باشد شفاعت مى‏کنند، آنگاه خداى تعالى مى‏فرماید: من از همه اینان مهربانترم، به رحمت من از آتش خارج شوید، و همه چون مور و ملخ بیرون مى‏آیند. آنگاه امام باقر علیه السلام فرمود: سپس عمد کشیده مى‏شود و راه نجات را برویشان مى‏بندد و به خدا سوگند که خلود از اینجا شروع مى‏شود.

۰ نظر ۲۴ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۳۳
گردان طاها