سوره مبارکه فلق
بسم رب فلق
گام اول: بررسی مفاهیم واژگان سوره از کتاب التحقیق فی کلمات القرآن
قول (قل) |
هو إبراز ما فی القلب و إنشاؤه بأىّ وسیلة کان |
به معنای ابراز کردن آنچه انسان در درون خود دارد است. این ابراز کردن میتواند با زبان، اشاره و یا هر نوع دیگری باشد. |
عوذ (أعوذ) |
هو التجاء الى شیء و اعتصام به من شرّ مواجه. |
پناه بردن از تهدیدی که در روبروی فرد است به سوی چیزی یا کسی که میتواند مصونیت از این تهدید را ایجاد کند. |
ربب (ربّ) |
سوق شیء الى جهة الکمال و رفع النقائص |
رفع نواقص و حوائج شیء و سوق دادنش به سوی کمال. |
فلق |
هو انشقاق مع حصول إبانة بین الطرفین. و النظر فی الشقّ الى حصول مطلق الانشقاق فی شیء سواء حصل تفرّق أم لا. |
به معنای شکاف همراه با آشکاری چیزی است در این صورت جدایی و انفکاک از وضعیت قبل و تمایل به وضعیت بعد در آن موضوعیت دارد. پس فلق عبارت از انشقاق و شکافتن با حصول جدایى در میان طرفین است و در شقّ، مطلق شکاف خوردن منظور است، خواه تفرّق حاصل بشود یا نه. |
شرر (شرّ) |
هو ما یقابل الخیر، و قلنا فی الخیر: إنّه عبارة عمّا یختار و ینتخب و یکون له رجحان و فضل. و الشرّ ما فیه ضرر و سوء اثر و فساد. |
در مقابل خیر است. خیر چیزی است که بر مبنای معیارهای عقلی انتخاب شده و به عنوان گزینه برتر گزینش میشود. شر چیزی است که همراه آن ضرر و سوء اثر و فساد وجود دارد. |
خلق |
هو إیجاد شیء على کیفیّة مخصوصة. |
به معنای پدیدار شدن بر کیفیت مخصوص است. |
غسق (غاسق) |
هو الظلمة النازلة المحیطة، سواء کانت فی مادّىّ أو معنوىّ. |
به معنای ظلمتی است که در محیط فرو میآید و بر آن مسلط میشود. |
وقب |
هو دخول شیء فی محل. |
داخل شدن در محلی را گویند. |
نفث (نفّاث) |
هو نفخ شدید من الفم فیه ریق قلیل. |
از نفث به معنای دمیدن شدیدی است که از طریق دهان بوده و همراه آن کمی آب دهان نیز هست، میباشد. |
عقد |
انضمام جزئین أو أجزاء و شدّها فی نقطة معیّنة، و یقابله الحلّ و هو فکّ العقدة، مادیّا أو معنویّا. |
به معنای گره یا پیوستن دو یا چند جزء با هم و محکم کردن آنها در یک نقطه است و مقابل آن واژه «حلّ» است که همان باز کردن گره مادی یا معنوی است. |
حسد (حاسد) |
أنّ الحسد من الصفات الذمیمة، و یوجب التعب الشدید فی نفسه دائما، و هو یطلب زوال النعمة و التضرّر لصاحب النعمة. |
حسد از صفات ناپسند است که سختی شدیدی را در نفس انسان ایجاد میکند و همواره نعمتی را از صاحب نعمت گرفته شده و به صاحب نعمت ضرر میرساند. |
گام دوم: گزارههای تفسیر المیزان درباره سوره مبارکه فلق[1]
· در این سوره به رسول گرامى خود دستور مىدهد که از هر شر و نیز از خصوص بعضى شرور به او پناه ببرد، و این سوره به طورى که از روایات وارده در شأن نزولش بر مىآید در مدینه نازل شده است.
قُل أَعُوذُ بِرَبِّ الفَلَقِ:
· مصدر «عوذ» که کلمه «اعوذ» متکلم وحده از مضارع آن است، به معناى حفظ کردن خویش و پرهیز دادن از شر از راه پناه بردن به کسى است که مىتواند آن شر را دفع کند،
· و کلمه «فلق» (به فتحه اول و سکون دوم) به معناى شکافتن و جدا کردن است،
· [فَلَق صفت مشبهه به معنای مفعول است] این کلمه در صورتى که با دو فتحه باشد صفت مشبههاى به معناى مفعول خواهد بود، نظیر «قصص» به دو فتحه (چون قصص به کسره اول و فتحه دوم جمع قصه است)، که به معناى مقصوص یعنى حکایت شده، و یا نقل شده است، و غالبا این کلمه بر هنگام صبح اطلاق مىشود، و فلق یعنى آن لحظهاى که نور گریبان ظلمت را مىشکافد و سر بر مىآورد.
· و بنابراین، معناى آیه چنین مىشود: بگو من پناه مىبرم به پروردگار صبح، پروردگارى که آن را فلق مىکند و مىشکافد،
· و مناسبت این تعبیر با مسأله پناه بردن از شر، که خود ساتر خیر و مانع آن است، بر کسى پوشیده نیست.[2]
مِن شَرِّ ما خَلَقَ:
· یعنى از شر هر مخلوقى، چه انسان و چه جن و چه حیوانات و چه هر مخلوق دیگرى که شرى همراه خود دارد،
· پس، از عبارت «ما خلق» نباید توهم کرد که تمامى مخلوقات شرند و یا شرى با خود دارند، زیرا مطلق آمدن این عبارت دلیل بر استغراق و کلیت نیست.
وَ مِن شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ:
· [غسق به معنای اولین مرحله از ظلمت شب است] در صحاح مىگوید: کلمه «غسق» به معناى اولین مرحله از ظلمت شب است، وقتى گفته مىشود «قد غسق اللیل» معنایش این است که تاریکى شب فرا رسید، و غاسق شب، آن ساعتى است که شفق سمت مغرب ناپدید شود.
· و کلمه «وقوب» که مصدر فعل ماضى «وقب» است، به معناى داخل شدن است.
· در نتیجه معناى آیه این مىشود: و از شر شب وقتى که با ظلمتش داخل مىشود.
· و اگر در آیه شریفه شر را به شب نسبت داده، به خاطر این بوده که شب با تاریکیش شریر را در رساندن شر کمک مىکند، و به همین جهت مىبینیم شرورى که در شب واقع مىشود بیشتر از شرور واقع در روز است. علاوه بر این، انسان که مورد حمله شرور است، در شب ناتوانتر از روز است.[3]
· در آیه اول مطلق شر را ذکر کرد، و در آیه دوم خصوص «شر غاسق» را یاد آور شد، و این خود از باب ذکر خاص بعد از عام است،
· [ذکر خاص بعد از عام برای این است] تا اهتمام بیشتر نسبت به خاص را برساند،
· و در این سوره بعد از ذکر شر عام، به خصوص سه شر اهتمام شده است: یکى شر شب وقتى داخل مىشود. و دوم شر ساحران. و سوم شر حاسد، که مشغول توطئه مىشود.
· و اهتمام بیشتر نسبت به این سه نوع شر به خاطر این است که انسان از این سه شر غافل است؛ یعنى این سه نوع شر در حال غفلت آدمى حمله مىآورند.
وَ مِن شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی العُقَدِ:
· یعنى و از شر زنان جادوگر ساحر، که در عقدهها و گرهها علیه مسحور مىدمند، و به این وسیله مسحور را جادو مىکنند.
· و اگر از میان جادوگران، خصوص زنان را نام برد، براى این بود که سحر و جادوگرى در بین زنان بیشتر است تا مردان،
· و از این آیه استفاده مىشود که قرآن کریم تاثیر سحر را فىالجمله تصدیق دارد، و نظیر این آیه در تصدیق سحر آیه زیر است که در داستان هاروت و ماروت مىفرماید: «فَیَتَعَلَّمُونَ مِنهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَینَ المَرءِ وَ زَوجِهِ وَ ما هُم بِضارِّینَ بِهِ مِن أَحَدٍ إِلَّا بِإِذنِ الله»، و نیز نظیر آن، آیهاى است که سخن از ساحران فرعون دارد.[4]
وَ مِن شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ:
· یعنى از شر حسود وقتى که مبتلا به حسد شده و مشغول اعمال حسد درونى خود شود و علیه محسود دست به کار گردد.[5]و[6]
گام سوم: صوت جلسات
جلسه اول : در این جلسه علاوه بر ذکر نکاتی از سوره های فلق و ناس به ذکر توضیحاتی در رابطه با مسیر پیش رو برای یادگیری دوره های تدبر نیز پرداخته می شود. ( لطفا به همراه صوت، فاتحه و درس اول رو از کتاب مقدمات تدبر در قرآن مطالعه شود.)
جلسه دوم : در جلسه دوم به توضیحاتی پیرامون چهار درس اول و شیوه حل تمرین درس ها پرداخته می شود. در این جلسه گردان طاها علاوه بر سوره فلق از محضر سوره واقعه نیز بهره مند می شود. (لطفا به همراه گوش دادن به صوت، درس دوم و سوم کتاب مقدمات تدبر در قرآن را نیز مطالعه کنید.)
جلسه سوم: جلسه سوم به تدبر در سوره مبارکه فلق می پردازد. (درس چهارم کتاب مقدمات تدبردر قرآن)
صوت تکمیلی درس اول: قرآن مبین قرآن مجید
گام چهارم:متن هایی پیرامون سوره
با فشردن بر نام گردان یا نویسنده از برداشت های دیگر بزرگوران بهره مند شوید:
نویسنده: محمد مالکی گردان محمد رسول الله (ص) گردان طبیب دوار (ص) نویسنده: محمد مالکی گردان حضرت آمنه (س) گردان قاسم بن الحسن(ع) گردان شهید نواب صفوی گردان علی بن موسی الرضا (ع)
گام پنجم: کلیپ سوره
معنای آیات سوره فلق (المیزان) واژه عوذ رشد دانه برداشتی از سوره فلق
[1] ترجمه المیزان، ج20، ص 680-685
[2] در ادامه تفسیر آمده است: ولى بعضى از مفسرین گفتهاند: مراد از کلمه «فلق» هر چیزى است که از کتم عدم به وسیله خلقت سر بر آورد، براى اینکه خلقت و ایجاد در حقیقت شکافتن عدم، و بیرون آوردن موجود به عالم وجود است، در نتیجه رب فلق مساوى با رب مخلوق است. بعضى دیگر گفتهاند: کلمه «فلق» نام چاهى است در جهنم. مؤید این قول بعضى از روایاتى است که در تفسیر این سوره وارد شده.
[3] در ادامه این بخش در تفسیر آمده است: ولى بعضى گفتهاند: مراد از کلمه «غاسق» خصوص شب نیست، بلکه هر شرى است که به آدمى هجوم بیاورد، هر چه مىخواهد باشد.
[4] در ادامه این بخش در تفسیر آمده است: ولى بعضى از مفسرین گفتهاند: آیه مورد بحث نظرى به سحر ندارد، بلکه مرادش از دمندگان در گرهها، آن زنانى است که با تسویلات خود تصمیمهاى شوهران را از ایشان مىگیرند و رأى شوهران را متمایل به آن جانبى مىکنند که خودشان صلاح مىدانند و دوست دارند، پس مراد از کلمه «عقد» -که جمع عقده است- رأى، و مراد از «نفث در عقد» به طور کنایه سست کردن تصمیم شوهر است. ولى این معنا به دور از ذهن است.
[5] در ادامه این بخش در تفسیر میخوانیم: بعضى از مفسرین گفتهاند: این آیه شامل چشم زدن اشخاص شور چشم نیز مىشود، چون چشم زدن هم ناشى از نوعى حسد درونى مىشود، شخص حسود وقتى چیزى را ببیند که در نظرش بسیار شگفتآور و بسیار زیبا باشد حسدش تحریک شده، با همان نگاه، زهر خود را مىریزد.
[6] بحث روایی سوره در المیزان:
در الدر المنثور است که عبد بن حمید، از زید بن اسلم روایت کرده که گفت: مردى یهودى رسول خدا صلی الله علیه و آله را جادو کرد، و در نتیجه آن حضرت بیمار شد، جبرئیل بر او نازل شده دو سوره معوذتین را آورد و گفت: مردى یهودى تو را سحر کرده و سحر مذکور در فلان چاه است، رسول خدا صلی الله علیه و آله على علیه السلام را فرستاد آن سحر را آوردند، دستور داد گرههاى آن را باز نموده، براى هر گره یک آیه بخواند، على علیه السلام هر گرهى را باز مىکرد یک آیه را مىخواند، به محضى که گرهها باز و این دو سوره تمام شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست، گویا پاىبندى از پایش باز شده باشد. و به این دسته روایات اشکالى کردهاند، و آن این است که این روایات با مصونیت رسول خدا صلی الله علیه و آله از تاثیر سحر نمىسازد، و چگونه سحر ساحران در آن جناب مؤثر مىشده با اینکه قرآن کریم مسحور شدن آن جناب را انکار نموده، فرموده: «وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسحُوراً انظُر کَیفَ ضَرَبُوا لَکَ الأَمثالَ فَضَلُّوا فَلا یَستَطِیعُونَ سَبِیلًا». لیکن این اشکال وارد نیست، براى اینکه منظور مشرکین از اینکه آن جناب را مسحور بخوانند، این بوده که آن جناب بىعقل و دیوانه است، آیه شریفه هم این معنا را رد مىکند، و اما تاثیر سحر در اینکه مرضى در بدن آن جناب پدید آید، و یا اثر دیگرى نظیر آن را داشته باشد، هیچ دلیلى بر مصونیت آن جناب از چنین تاثیرى در دست نیست.
و در مجمع البیان است که: از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که بسیار مىشد رسول خدا صلی الله علیه و آله حسن و حسین علیهما السلام را با این دو سوره تعویذ مىکرد.
و نیز در همان کتاب از عقبة بن عامر روایت شده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیاتى بر من نازل شده که نظیرش نازل نشده، و آن دو سوره «قُل أَعُوذُ» است، این حدیث را در صحیح آورده. و بعید نیست که مراد آن جناب از نازل نشدن مثل این دو سوره این باشد که تنها این دو سوره در مورد عوذه و حرز نازل شده، و هیچ سورهاى دیگر این خاصیت را ندارد.
و در الدر المنثور است که احمد، بزار، طبرانى، و ابن مردویه از طرق صحیح از ابن عباس و ابن مسعود روایت کردهاند که ابن مسعود دو سوره «قُل أَعُوذُ» را از قرآنها پاک مىکرد و مىتراشید، و مىگفت: قرآن را به چیزى که جزء قرآن نیست مخلوط مکنید، این دو سوره جزء قرآن نیست، بلکه تنها به این منظور نازل شد که رسول خدا صلی الله علیه و آله خود را به آن دو حرز کند. و ابن مسعود هیچ وقت این دو سوره را به عنوان قرآن نمىخواند.
مؤلف: سیوطى بعد از نقل این حدیث مىگوید: بزار گفته احدى از صحابه ابن مسعود را در این سخن پیروى نکردند، و چگونه مىتوانستند پیروى کنند، با اینکه به طرق صحیح از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که در نماز این دو سوره را مىخواند، و علاوه بر این در قرآن کریم ثبت شده است.
و در تفسیر قمى به سند خود از ابوبکر حضرمى روایت کرده که گفت: خدمت ابى جعفر علیه السلام عرضه داشتم: ابن مسعود چرا دو سوره «قُل أَعُوذُ» را از قرآن پاک مىکرده؟ فرمود: پدرم در این باره مىفرمود: این کار را به رأى خود مىکرده و گر نه آن دو از قرآن است. (مؤلف: و در این معنا روایات بسیارى از طرق شیعه و سنى رسیده، علاوه بر این، جزو بودن این دو سوره براى قرآن، مورد تواتر قطعى تمامى کسانى است که متدین به دین اسلامند، و لذا مىبینیم در پاسخ بعضى از منکرین اعجاز قرآن که گفتهاند: اگر قرآن معجزه بود نباید در جزئیت این دو سوره براى قرآن اختلاف شود، گفتهاند تواتر قطعى هست بر اینکه این دو سوره جزو قرآن است، و این تواتر کافى است در اینکه به اختلاف مذکور اعتنایى نشود، علاوه بر این آنها هم که گفتهاند: این دو سوره جزو قرآن نیست، نگفتهاند که ساخته خود رسول خدا صلی الله علیه و آله است، و از ناحیه خداى تعالى نازل نشده، و نیز نگفتهاند که مشتمل بر اعجاز در بلاغت نیست، بلکه تنها گفتهاند جزو قرآن نیست، که آن هم گفتیم قابل اعتناء نیست، چون تواتر علیه آن قائم است.)
و در الدر المنثور است که ابن جریر، از أبوهریره از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: «فلق» نام چاهى رو پوشیده است در جهنم. فلق نام درى است در جهنم که وقتى باز شود جهنم افروخته شود، این روایت را عقبة بن عامر نقل کرده. و در بعضى از آنها آمده چاهى است در دوزخ که وقتى بخواهند دوزخ را شعلهور سازند از آنجا شعلهور مىکنند، ناقل این روایت، عمرو بن عنبسه است.
و در مجمع البیان مىگوید بعضىها گفتهاند: فلق چاهى در جهنم است که اهل جهنم از شدت حرارت آن به دنبال پناهگاهى مىگردند، ناقل این حدیث سدى است. و ابوحمزه ثمالى و على بن ابراهیم هم آن را در تفسیر خود آوردهاند.
و در تفسیر قمى از پدرش از نوفلى از سکونى از امام صادق علیه السلام روایت آورده که فرموده: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فقر با کفر فاصله چندانى ندارد، و حسد آن قدر مؤثر است که گویى مىخواهد از قضا و قدر الهى هم جلو بزند.
و در کتاب عیون به سند خود از ملطى از حضرت رضا از پدر بزرگوارش، و آن جناب از آباى گرامیاش از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کردهاند که فرمود: نزدیک است که حسد از قضا و قدر الهى سبقت بگیرد. (این تعبیر کنایه است از شدت تاثیر حسد، نه اینکه مىتواند سبقت بگیرد، چون تاثیر حسد هم خود از قضاء و قدر الهى است).
و در الدر المنثور است که: ابن ابى شیبه از انس روایت کرده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: حسد حسنات آدمى را مىخورد، آنچنان که آتش هیزم را. (لطفى که در این تشبیه به کار رفته از نظر خواننده مخفى نماند).