طه هدایتگر به قرآن

محفلی حقیقی در محضر طاها تا قرآن را بر جان هایمان بنشاند

طه هدایتگر به قرآن

محفلی حقیقی در محضر طاها تا قرآن را بر جان هایمان بنشاند

امام حسن عسکری علیه السلام ‏‏ اگر کسی از شما راستگو باشد و ادای امانت کند و با مردم خوش رفتار باشد، آن زمان مردم می گویند: «این، یک شیعه است.» و همین مسأله، من را شادمان می کند. //‏
طه هدایتگر به قرآن

بسم الله الرّحمان الرّحیم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
اینجا جمع شده ایم تا به عنایت الهی یاد بگیریم که چطور قرآن بخوانیم. یاد بگیریم که چطور با قرآن و برای قرآن زندگی کنیم و در یک کلام چگونه خانه دل خود را پر کنیم از عطر قرآن و به عنایت طاها قرآن شود اولین اولویت زندگی مان.

سوره مبارکه فلق

يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۰۶ ق.ظ

بسم رب فلق

 

گام اول: بررسی مفاهیم واژگان سوره از کتاب التحقیق فی کلمات القرآن

قول

(قل)

هو إبراز ما فی القلب و إنشاؤه بأىّ وسیلة کان‏

به معنای ابراز کردن آنچه انسان در درون خود دارد است. این ابراز کردن میتواند با زبان، اشاره و یا هر نوع دیگری باشد.

عوذ

(أعوذ)

هو التجاء الى شی‏ء و اعتصام به من شرّ مواجه.

پناه بردن از تهدیدی که در روبروی فرد است به سوی چیزی یا کسی که میتواند مصونیت از این تهدید را ایجاد کند.

ربب

(ربّ)

سوق شی‏ء الى جهة الکمال و رفع النقائص‏

رفع نواقص و حوائج شیء و سوق دادنش به سوی کمال.

فلق

هو انشقاق مع حصول إبانة بین الطرفین. و النظر فی الشقّ الى حصول مطلق الانشقاق فی شی‏ء سواء حصل تفرّق أم لا.

به معنای شکاف همراه با آشکاری چیزی است در این صورت جدایی و انفکاک از وضعیت قبل و تمایل به وضعیت بعد در آن موضوعیت دارد. پس فلق عبارت از انشقاق و شکافتن با حصول جدایى در میان طرفین است و در شقّ، مطلق شکاف خوردن منظور است، خواه تفرّق حاصل بشود یا نه.

شرر

(شرّ)

هو ما یقابل الخیر، و قلنا فی الخیر: إنّه عبارة عمّا یختار و ینتخب و یکون له رجحان و فضل. و الشرّ ما فیه ضرر و سوء اثر و فساد.

در مقابل خیر است. خیر چیزی است که بر مبنای معیارهای عقلی انتخاب شده و به عنوان گزینه برتر گزینش میشود. شر چیزی است که همراه آن ضرر و سوء اثر و فساد وجود دارد.

خلق

هو إیجاد شی‏ء على کیفیّة مخصوصة.

به معنای پدیدار شدن بر کیفیت مخصوص است.

غسق

(غاسق)

هو الظلمة النازلة المحیطة، سواء کانت فی مادّىّ أو معنوىّ.

به معنای ظلمتی است که در محیط فرو میآید و بر آن مسلط میشود.

وقب

هو دخول شی‏ء فی محل‏.

داخل شدن در محلی را گویند.

نفث

(نفّاث)

هو نفخ شدید من الفم فیه ریق قلیل.

از نفث به معنای دمیدن شدیدی است که از طریق دهان بوده و همراه آن کمی آب دهان نیز هست، میباشد.

عقد

انضمام جزئین أو أجزاء و شدّها فی نقطة معیّنة، و یقابله الحلّ و هو فکّ العقدة، مادیّا أو معنویّا.

به معنای گره یا پیوستن دو یا چند جزء با هم و محکم کردن آنها در یک نقطه است و مقابل آن واژه «حلّ» است که همان باز کردن گره مادی یا معنوی است.

حسد

(حاسد)

أنّ الحسد من الصفات الذمیمة، و یوجب التعب الشدید فی نفسه دائما، و هو یطلب زوال النعمة و التضرّر لصاحب النعمة.

حسد از صفات ناپسند است که سختی شدیدی را در نفس انسان ایجاد میکند و همواره نعمتی را از صاحب نعمت گرفته شده و به صاحب نعمت ضرر می‌رساند.

 

گام دوم: گزاره‌های تفسیر المیزان درباره سوره مبارکه فلق[1]

·        در این سوره به رسول گرامى خود دستور مى‏دهد که از هر شر و نیز از خصوص بعضى شرور به او پناه ببرد، و این سوره به طورى که از روایات وارده در شأن نزولش بر مى‏آید در مدینه نازل شده است.

قُل أَعُوذُ بِرَبِّ الفَلَقِ:

·        مصدر «عوذ» که کلمه «اعوذ» متکلم وحده از مضارع آن است، به معناى حفظ کردن خویش و پرهیز دادن از شر از راه پناه بردن به کسى است که مى‏تواند آن شر را دفع کند،

·        و کلمه «فلق» (به فتحه اول و سکون دوم) به معناى شکافتن و جدا کردن است،

·        [فَلَق صفت مشبهه به معنای مفعول است] این کلمه در صورتى که با دو فتحه باشد صفت مشبهه‏اى به معناى مفعول خواهد بود، نظیر «قصص» به دو فتحه (چون قصص به کسره اول و فتحه دوم جمع قصه است)، که به معناى مقصوص یعنى حکایت شده، و یا نقل شده است، و غالبا این کلمه بر هنگام صبح اطلاق مى‏شود، و فلق یعنى آن لحظه‏اى که نور گریبان ظلمت را مى‏شکافد و سر بر مى‏آورد.

·        و بنابراین، معناى آیه چنین مى‏شود: بگو من پناه مى‏برم به پروردگار صبح، پروردگارى که آن را فلق مى‏کند و مى‏شکافد،

·        و مناسبت این تعبیر با مسأله پناه بردن از شر، که خود ساتر خیر و مانع آن است، بر کسى پوشیده نیست.[2]

مِن شَرِّ ما خَلَقَ:

·        یعنى از شر هر مخلوقى، چه انسان و چه جن و چه حیوانات و چه هر مخلوق دیگرى که شرى همراه خود دارد،

·        پس، از عبارت «ما خلق» نباید توهم کرد که تمامى مخلوقات شرند و یا شرى با خود دارند، زیرا مطلق آمدن این عبارت دلیل بر استغراق و کلیت نیست.

وَ مِن شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ:

·        [غسق به معنای اولین مرحله از ظلمت شب است] در صحاح مى‏گوید: کلمه «غسق» به معناى اولین مرحله از ظلمت شب است، وقتى گفته مى‏شود «قد غسق اللیل» معنایش این است که تاریکى شب فرا رسید، و غاسق شب، آن ساعتى است که شفق سمت مغرب ناپدید شود.

·        و کلمه «وقوب» که مصدر فعل ماضى «وقب» است، به معناى داخل شدن است.

·        در نتیجه معناى آیه این مى‏شود: و از شر شب وقتى که با ظلمتش داخل مى‏شود.

·        و اگر در آیه شریفه شر را به شب نسبت داده، به خاطر این بوده که شب با تاریکیش شریر را در رساندن شر کمک مى‏کند، و به همین جهت مى‏بینیم شرورى که در شب واقع مى‏شود بیشتر از شرور واقع در روز است. علاوه بر این، انسان که مورد حمله شرور است، در شب ناتوان‏تر از روز است.[3]

·        در آیه اول مطلق شر را ذکر کرد، و در آیه دوم خصوص «شر غاسق» را یاد آور شد، و این خود از باب ذکر خاص بعد از عام است،

·        [ذکر خاص بعد از عام برای این است] تا اهتمام بیشتر نسبت به خاص را برساند،

·        و در این سوره بعد از ذکر شر عام، به خصوص سه شر اهتمام شده است: یکى شر شب وقتى داخل مى‏شود. و دوم شر ساحران. و سوم شر حاسد، که مشغول توطئه مى‏شود.

·        و اهتمام بیشتر نسبت به این سه نوع شر به خاطر این است که انسان از این سه شر غافل است؛ یعنى این سه نوع شر در حال غفلت آدمى حمله مى‏آورند.

وَ مِن شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی العُقَدِ:

·        یعنى و از شر زنان جادوگر ساحر، که در عقده‏ها و گره‏ها علیه مسحور مى‏دمند، و به این وسیله مسحور را جادو مى‏کنند.

·        و اگر از میان جادوگران، خصوص زنان را نام برد، براى این بود که سحر و جادوگرى در بین زنان بیشتر است تا مردان،

·        و از این آیه استفاده مى‏شود که قرآن کریم تاثیر سحر را فىالجمله تصدیق دارد، و نظیر این آیه در تصدیق سحر آیه زیر است که در داستان هاروت و ماروت مى‏فرماید: «فَیَتَعَلَّمُونَ مِنهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَینَ المَرءِ وَ زَوجِهِ وَ ما هُم بِضارِّینَ بِهِ مِن أَحَدٍ إِلَّا بِإِذنِ الله»، و نیز نظیر آن، آیه‏اى است که سخن از ساحران فرعون دارد.[4]

وَ مِن شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ:

·        یعنى از شر حسود وقتى که مبتلا به حسد شده و مشغول اعمال حسد درونى خود شود و علیه محسود دست به کار گردد.[5]و[6]

گام سوم: صوت جلسات

جلسه اول : در این جلسه علاوه بر ذکر نکاتی از سوره های فلق و ناس به ذکر توضیحاتی در رابطه با مسیر پیش رو برای یادگیری دوره های تدبر نیز پرداخته می شود. ( لطفا به همراه صوت، فاتحه و درس اول رو از کتاب مقدمات تدبر در قرآن مطالعه شود.)

جلسه دوم : در جلسه دوم به توضیحاتی پیرامون چهار درس اول و شیوه حل تمرین درس ها پرداخته می شود. در این جلسه گردان طاها علاوه بر سوره فلق از محضر سوره واقعه نیز بهره مند می شود. (لطفا به همراه گوش دادن به صوت، درس دوم و سوم کتاب مقدمات تدبر در قرآن را نیز مطالعه کنید.)

جلسه سوم: جلسه سوم به تدبر در سوره مبارکه فلق می پردازد. (درس چهارم کتاب مقدمات تدبردر قرآن)


صوت تکمیلی درس اول:  قرآن مبین    قرآن مجید

گام چهارم:متن هایی پیرامون سوره

با فشردن بر نام گردان یا نویسنده از برداشت های دیگر بزرگوران بهره مند شوید:

نویسنده: محمد مالکی       گردان محمد رسول الله (ص)     گردان طبیب دوار (ص)     نویسنده: محمد مالکی   گردان حضرت آمنه (س)  گردان قاسم بن الحسن(ع)   گردان شهید نواب صفوی          گردان علی بن موسی الرضا (ع)

من ینتظر

 

گام پنجم: کلیپ سوره

معنای آیات    سوره فلق (المیزان)    واژه عوذ    رشد دانه    برداشتی از سوره فلق

امام حسن مجتبی



[1] ترجمه المیزان، ج‏20، ص 680-685

[2] در ادامه تفسیر آمده است: ولى بعضى از مفسرین گفته‏اند: مراد از کلمه «فلق» هر چیزى است که از کتم عدم به وسیله خلقت سر بر آورد، براى اینکه خلقت و ایجاد در حقیقت شکافتن عدم، و بیرون آوردن موجود به عالم وجود است، در نتیجه رب فلق مساوى با رب مخلوق است. بعضى دیگر گفته‏اند: کلمه «فلق» نام چاهى است در جهنم. مؤید این قول بعضى از روایاتى است که در تفسیر این سوره وارد شده.

[3] در ادامه این بخش در تفسیر آمده است: ولى بعضى گفته‏اند: مراد از کلمه «غاسق» خصوص شب نیست، بلکه هر شرى است که به آدمى هجوم بیاورد، هر چه مى‏خواهد باشد.

[4] در ادامه این بخش در تفسیر آمده است: ولى بعضى از مفسرین گفته‏اند: آیه مورد بحث نظرى به سحر ندارد، بلکه مرادش از دمندگان در گره‏ها، آن زنانى است که با تسویلات خود تصمیم‏هاى شوهران را از ایشان مى‏گیرند و رأى شوهران را متمایل به آن جانبى مى‏کنند که خودشان صلاح مى‏دانند و دوست‏ دارند، پس مراد از کلمه «عقد» -که جمع عقده است- رأى، و مراد از «نفث در عقد» به طور کنایه سست کردن تصمیم شوهر است. ولى این معنا به دور از ذهن است.

[5] در ادامه این بخش در تفسیر میخوانیم: بعضى از مفسرین گفته‏اند: این آیه شامل چشم زدن اشخاص شور چشم نیز مى‏شود، چون چشم زدن هم ناشى از نوعى حسد درونى مى‏شود، شخص حسود وقتى چیزى را ببیند که در نظرش بسیار شگفت‏آور و بسیار زیبا باشد حسدش تحریک شده، با همان نگاه، زهر خود را مى‏ریزد.

[6] بحث روایی سوره در المیزان:

در الدر المنثور است که عبد بن حمید، از زید بن اسلم روایت کرده که گفت: مردى یهودى رسول خدا صلی الله علیه و آله را جادو کرد، و در نتیجه آن حضرت بیمار شد، جبرئیل بر او نازل شده دو سوره معوذتین را آورد و گفت: مردى یهودى تو را سحر کرده و سحر مذکور در فلان چاه است، رسول خدا صلی الله علیه و آله على علیه السلام را فرستاد آن سحر را آوردند، دستور داد گره‏هاى آن را باز نموده، براى هر گره یک آیه بخواند، على علیه السلام هر گرهى را باز مى‏کرد یک آیه را مى‏خواند، به محضى که گره‏ها باز و این دو سوره تمام شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست، گویا پاى‏بندى از پایش باز شده باشد. و به این دسته روایات اشکالى کرده‏اند، و آن این است که این روایات با مصونیت رسول خدا صلی الله علیه و آله از تاثیر سحر نمى‏سازد، و چگونه سحر ساحران در آن جناب مؤثر مى‏شده با اینکه قرآن کریم مسحور شدن آن جناب را انکار نموده، فرموده: «وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسحُوراً انظُر کَیفَ ضَرَبُوا لَکَ الأَمثالَ فَضَلُّوا فَلا یَستَطِیعُونَ سَبِیلًا». لیکن این اشکال وارد نیست، براى اینکه منظور مشرکین از اینکه آن جناب را مسحور بخوانند، این بوده که آن جناب بىعقل و دیوانه است، آیه شریفه هم این معنا را رد مى‏کند، و اما تاثیر سحر در اینکه مرضى در بدن آن جناب پدید آید، و یا اثر دیگرى نظیر آن را داشته باشد، هیچ دلیلى بر مصونیت آن جناب از چنین تاثیرى در دست نیست.

و در مجمع البیان است که: از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که بسیار مى‏شد رسول خدا صلی الله علیه و آله حسن و حسین علیهما السلام را با این دو سوره تعویذ مى‏کرد.

و نیز در همان کتاب از عقبة بن عامر روایت شده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیاتى بر من نازل شده که نظیرش نازل نشده، و آن دو سوره «قُل أَعُوذُ» است، این حدیث را در صحیح آورده. و بعید نیست که مراد آن جناب از نازل نشدن مثل این دو سوره این باشد که تنها این دو سوره در مورد عوذه و حرز نازل شده، و هیچ سوره‏اى دیگر این خاصیت را ندارد.

و در الدر المنثور است که احمد، بزار، طبرانى، و ابن مردویه از طرق صحیح از ابن عباس و ابن مسعود روایت کرده‏اند که ابن مسعود دو سوره «قُل أَعُوذُ» را از قرآن‏ها پاک‏ مى‏کرد و مى‏تراشید، و مى‏گفت: قرآن را به چیزى که جزء قرآن نیست مخلوط مکنید، این دو سوره جزء قرآن نیست، بلکه تنها به این منظور نازل شد که رسول خدا صلی الله علیه و آله خود را به آن دو حرز کند. و ابن مسعود هیچ وقت این دو سوره را به عنوان قرآن نمى‏خواند.

مؤلف: سیوطى بعد از نقل این حدیث مى‏گوید: بزار گفته احدى از صحابه ابن مسعود را در این سخن پیروى نکردند، و چگونه مى‏توانستند پیروى کنند، با اینکه به طرق صحیح از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که در نماز این دو سوره را مى‏خواند، و علاوه بر این در قرآن کریم ثبت شده است.

و در تفسیر قمى به سند خود از ابوبکر حضرمى روایت کرده که گفت: خدمت ابى جعفر علیه السلام عرضه داشتم: ابن مسعود چرا دو سوره «قُل أَعُوذُ» را از قرآن پاک مى‏کرده؟ فرمود: پدرم در این باره مى‏فرمود: این کار را به رأى خود مى‏کرده و گر نه آن دو از قرآن است. (مؤلف: و در این معنا روایات بسیارى از طرق شیعه و سنى رسیده، علاوه بر این، جزو بودن این دو سوره براى قرآن، مورد تواتر قطعى تمامى کسانى است که متدین به دین اسلامند، و لذا مى‏بینیم در پاسخ بعضى از منکرین اعجاز قرآن که گفته‏اند: اگر قرآن معجزه بود نباید در جزئیت این دو سوره براى قرآن اختلاف شود، گفته‏اند تواتر قطعى هست بر اینکه این دو سوره جزو قرآن است، و این تواتر کافى است در اینکه به اختلاف مذکور اعتنایى نشود، علاوه بر این آنها هم که گفته‏اند: این دو سوره جزو قرآن نیست، نگفته‏اند که ساخته خود رسول خدا صلی الله علیه و آله است، و از ناحیه خداى تعالى نازل نشده، و نیز نگفته‏اند که مشتمل بر اعجاز در بلاغت نیست، بلکه تنها گفته‏اند جزو قرآن نیست، که آن هم گفتیم قابل اعتناء نیست، چون تواتر علیه آن قائم است.)

و در الدر المنثور است که ابن جریر، از أبوهریره از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود: «فلق» نام چاهى رو پوشیده است در جهنم. فلق نام درى است در جهنم که وقتى باز شود جهنم افروخته شود، این روایت را عقبة بن عامر نقل کرده. و در بعضى از آنها آمده چاهى است در دوزخ که وقتى بخواهند دوزخ را شعله‏ور سازند از آنجا شعله‏ور مى‏کنند، ناقل این روایت، عمرو بن عنبسه است.

و در مجمع البیان مى‏گوید بعضى‏ها گفته‏اند: فلق چاهى در جهنم است که اهل جهنم از شدت حرارت آن به دنبال پناهگاهى مى‏گردند، ناقل این حدیث سدى است. و ابوحمزه ثمالى و على بن ابراهیم هم آن را در تفسیر خود آورده‏اند.

و در تفسیر قمى از پدرش از نوفلى از سکونى از امام صادق علیه السلام روایت آورده که فرموده: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: فقر با کفر فاصله چندانى ندارد، و حسد آن قدر مؤثر است که گویى مى‏خواهد از قضا و قدر الهى هم جلو بزند.

و در کتاب عیون به سند خود از ملطى از حضرت رضا از پدر بزرگوارش، و آن جناب از آباى گرامیاش از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده‏اند که فرمود: نزدیک است که حسد از قضا و قدر الهى سبقت بگیرد. (این تعبیر کنایه است از شدت تاثیر حسد، نه اینکه مى‏تواند سبقت بگیرد، چون تاثیر حسد هم خود از قضاء و قدر الهى است).

و در الدر المنثور است که: ابن ابى شیبه از انس روایت کرده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: حسد حسنات آدمى را مى‏خورد، آنچنان که آتش هیزم را. (لطفى که در این تشبیه به کار رفته از نظر خواننده مخفى نماند).

۹۳/۰۱/۲۴
گردان طاها

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی