بسم الله
گام اول:
بررسی مفاهیم واژگان سوره از کتاب التحقیق فی کلمات القرآن
زلزل
(زلزال)
|
هو تزلّق لطیف. و الزلزلة یدلّ على التکرار.
|
لرزیدنی که ناپیداست. زلزله بر تکرار لرزیدن و شدت آن
دلالت دارد.
|
ثقل
(اثقال)
|
و هو خلاف الخفّة.
|
این مفهوم به معنای سنگینی و در برابر سبکی است که میتواند از لحاظ مادی یا معنوی
مد نظر باشد.
|
حدث
(تحدّث)
|
هو تکوّن شیء فی زمان متأخّر.
|
به معنای به وجود آمدن چیز جدید است.
|
خبر(اخبار)
|
هو الاطّلاع النافذ و العلم بالتحقیق و الاحاطة و
الدقّة.
|
آگاهیای که با نفوذ و علم به
تحقیق و احاطه و دقت همراه است. به همین دلیل علم به همه جزئیات است.
|
وحی
(أوحی)
|
هو إلقاء أمر فی باطن غیره، سواء کان الإلقاء بالتکوین
أو بإیراد فی القلب.
|
القای امری در باطن چیزی را گویند. چه اینکه به تکوین
باشد و یا به وارد کردن آن در قلب.
|
شتت
(اشتات)
|
هو تفرّق مخصوص و هو تفرّق الأعضاء و الأجزاء کلّ من
الآخر، فی مادّیّ أو معنویّ.
|
جدا شدن و پراکندگی اعضا و اجزای یک مجموعه از هم؛ مادی
یا معنوی.
|
گام دوم: گزارههای تفسیر
المیزان درباره سوره مبارکه زلزال
در این سوره سخن از قیامت و زنده شدن
مردم براى حساب،
و اشاره به بعضى از علامتهایش شده،
که یکى زلزله زمین،
و یکى دیگر سخن گفتن آن از حوادثى است
که در آن رخ داده.
و این سوره هم مىتواند مکى باشد و هم
مدنى.
إِذا زُلزِلَتِ الأَرضُ زِلزالَها:
·
کلمه
«زلزال» مانند کلمه «زلزلة» مصدر و به معناى نوسان و تکان خوردن پى در پى است،
·
و
اینکه این مصدر را به ضمیر زمین اضافه کرد، و فرمود «زمین زلزلهاش را سر مىدهد» به ما مىفهماند که زمین
زلزلهاى خاص به خود دارد،
·
و
این [اضافه شدن مصدر به ضمیر زمین] مىرساند که زلزله مذکور امرى عظیم و مهم است،
زلزلهاى است که در شدت و هراسناکى به نهایت رسیده است.
وَ أَخرَجَتِ الأَرضُ أَثقالَها:
·
کلمه
اثقال جمع کلمه «ثقل» (به فتحه ثاء و فتحه قاف) است، که به معناى متاع و کالا و یا
خصوص متاع مسافرین است. ممکن هم هست جمع کلمه «ثقل» (به کسره ثاء و سکون قاف) باشد
که به معناى حمل است، به هر حال چه آن باشد و چه این، مراد از اثقال زمین که در
قیامت زمین آنها را بیرون مىریزد -به طورى که دیگران هم گفتهاند- مردگان و یا
گنجها و معادنى است که در شکم خود داشته. و ممکن هم هست منظور همه اینها باشد، که
البته براى هر سه قول قائلینى هست، و اولین قول به نظر نزدیکترین قول است، و از
آن گذشته قول سوم است که اشاره دارد بر اینکه خارج شدن براى حساب است،
·
و
جمله «یَومَئِذٍ یَصدُرُ النَّاسُ» اشاره دارد به اینکه بعد از بیرون شدن، به سوى
جزا روانه مىشوند.
وَ قالَ الإِنسانُ ما لَها:
·
یعنى
انسانها بعد از بیرون شدن از خاک در حال دهشتزدگى و تعجب از آن زلزله شدید و هول
انگیز مىگویند: «ما للارض» زمین را چه مىشود که این طور متزلزل است؟!
یَومَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخبارَها
بِأَنَّ رَبَّکَ أَوحى لَها:
·
آنگاه
زمین به اعمالى که بنى آدم کردند شهادت مىدهد،
·
[زمین شهادت میدهد] همان طور که اعضاى بدن خود انسانها و نویسندگان اعمالش، یعنى ملائکه رقیب و عتید، و نیز شاهدان اعمال
که از جنس بشر و یا غیر بشرند همه بر اعمال بنى آدم شهادت مىدهند.
·
و در
جمله «بِأَنَّ رَبَّکَ أَوحى لَها» حرف لام به معناى «الى؛ به سوى» است، چون مصدر
«ایحاء» که فعل «أوحى» مشتق از آن است با حرف «الى» متعدى مىشود،
·
و
معناى جمله این است که:
·
زمین
به سبب اینکه پروردگار تو به آن وحى کرده و فرمان داده تا سخن بگوید از اخبار
حوادثى که در آن رخ داده سخن مىگوید،
·
پس
معلوم مىشود
o
زمین
هم براى خود شعورى دارد،
o
و هر
عملى که در آن واقع مىشود را مىفهمد،
o
و
خیر و شرش را تشخیص مىدهد،
o
و آن
را براى روز اداى شهادت تحمل مىکند،
o
تا
روزى که به او اذن داده شود؛ یعنى روز قیامت شهادت خود را ادا کرده، اخبار حوادث
واقعه در آن را بدهد.
·
و در
تفسیر آیه «وَ إِن مِن شَیءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمدِهِ وَ لکِن لا تَفقَهُونَ
تَسبِیحَهُم»، و نیز در تفسیر آیه «قالُوا أَنطَقَنَا اللهُ الَّذِی أَنطَقَ کُلَّ
شَیءٍ» گذشت، که از کلام خداى سبحان به دست مىآید که حیات و شعور در تمامى
موجودات جارى است، هر چند که ما از نحوه حیات آنها بىخبر باشیم.
یَومَئِذٍ یَصدُرُ النَّاسُ أَشتاتاً
لِیُرَوا أَعمالَهُم:
·
کلمه
«صدور» که فعل «یصدر» از آن مشتق شده به معناى برگشتن شتر از لب آب بعد از رفتنش
بدانجاست.
·
و
کلمه «أشتات» مانند کلمه «شتى» جمع شتیت است، که به معناى متفرق است.
·
و
آیه شریفه جواب دوم است براى کلمه «اذا»، بعد از جواب اول، یعنى آیه «یَومَئِذٍ
تُحَدِّثُ أَخبارَها».
·
و
مراد از «صادر شدن مردم در قیامت با حالت تفرقه»، برگشتن آنان از موقف حساب به سوى
منزلهاشان که یا بهشت است و یا آتش است،
·
در آن روز اهل سعادت و رستگارى از اهل شقاوت و
هلاکت متمایز مىشوند،
·
[متمایز میشوند] تا اعمال خود را ببینند،
o
جزاى
اعمالشان را نشانشان دهند،
o
آن
هم نه از دور، بلکه داخل در آن جزایشان کنند،
o
و یا
به اینکه خود اعمالشان را بنا بر تجسم اعمال به ایشان نشان دهند.
فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یَرَهُ
وَ مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ:
·
کلمه
«مثقال» به معناى هر وسیلهاى است که با آن وزنها را مىسنجند،
·
و
کلمه «ذره» به معناى آن دانههاى ریز غبار است، که در شعاع آفتاب دیده مىشود،
البته این کلمه به معناى مورچههاى ریز نیز مىآید.
·
آیه
مورد بحث به دلیل اینکه حرف «فاء» بر سر دارد تفریع و نتیجهگیرى از آیه قبلى است،
که سخن از ارائه اعمال بندگان داشت، و همان بیان را تاکید نموده، مىفهماند که از کلیت
ارائه اعمال هیچ عملى نه خیر و نه شر نه کوچک و نه بزرگ حتى به سنگینى ذره استثنا
نمىشود،
·
و
نیز حال هر یک از صاحبان عمل خیر و عمل شر را در یک جمله مستقل بیان نموده،
·
جمله
را به عنوان یک ضابطه و قاعده کلى (که مورد هیچ خصوصیتى ندارد) ذکر مىفرماید.
·
در
اینجا این سؤال به ذهن مىرسد که در آیات شریفه قرآن، آیاتى هست که با این ضابطه
کلى سازگار نیست،
o از
آن جمله آیاتى که دلالت دارد بر حبط و بىنتیجه شدن اعمال خیر به خاطر پارهاى
عوامل،
o
و
آیاتى که دلالت دارد بر انتقال اعمال خیر و شر اشخاص به دیگران، مانند انتقال
حسنات قاتل به مقتول، و گناهان مقتول به قاتل،
o
و
آیاتى که دلالت دارد بر اینکه در بعضى توبهکاران، گناه مبدل به ثواب مىشود،
·
جواب
این سؤال این است که آیات مذکور حاکم بر این دو آیه است،
·
و
بین دلیل حاکم و محکوم منافاتى نیست،
·
مثلا
آیاتى که دلالت دارد بر حبط اعمال، شخص صاحب عمل خیر را از مصادیق کسانى مىکند که
عمل خیر ندارند،
·
و
چنین کسى عمل خیر ندارد تا به حکم آیه مورد بحث، آن را ببیند،
·
و
همچنین قاتلى که نگذاشت مقتول زنده بماند و عمل خیر انجام دهد، اعمال خیرش را به
مقتول مىدهند، و خودش عمل خیرى ندارد تا آن را ببیند،
·
و
توبهکارى که گناهش مبدل به حسنه مىشود، براى این است که گناه موافق میل او
نبوده، عواملى خارجى باعث گناهکارى او شدند، و آن عوامل کار خیر، موافق طبعشان
نیست، ولى چون مىخواستند در بین مردم نیکوکار و موحد باشند، و بلکه رئیس و رهبر
آنان باشند، لذا با زبان شکار حرف زدند، پس خوبیهاشان از خودشان نیست، لذا در
قیامت بدیهاى توبهکاران
را به آن عوامل مىدهند، و خوبیهاى
آن عوامل را به توبهکاران، در نتیجه توبهکاران گناهى ندارند تا به حکم آیه مورد
بحث در قیامت آن را ببینند، و نیز عوامل شر، کار خیرى ندارند، تا به حکم آیه مورد
بحث آن را ببینند؛ دقت فرمایید.
گام سوم: صوت جلسات
جلسه دهم: قسمت اول قسمت
دوم قسمت
سوم قسمت چهارم قسمت پنجم
صوت تکمیلی (آقای اخوت): قسمت اول قسمت دوم
در الدر المنثور است که ابن مردویه و بیهقى -در کتاب شعب
الایمان- از انس بن مالک روایت کردهاند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
زمین در روز قیامت به تمامى اعمالى که در پشتش انجام شده خبر مىدهد، آنگاه این
آیه را تلاوت کرد: «إِذا زُلزِلَتِ الأَرضُ زِلزالَها» تا رسید به آیه «یَومَئِذٍ
تُحَدِّثُ أَخبارَها» و آنگاه فرمود هیچ مىدانید اخبارش چیست؟ جبرئیل نزد من آمد
و گفت: خبر زمین که زمین روز قیامت بدان گواهى مىدهد، همه اعمالى است که بر پشتش
انجام شده.
مؤلف: نظیر این روایت را از أبوهریره
نیز نقل کرده.
و نیز در همان کتاب است که حسین بن سفیان در کتاب مسندش و
ابونعیم در کتاب حلیهاش از شداد بن اوس روایت کردهاند که گفت: من از رسول خدا
صلی الله علیه و آله شنیدم مىفرمود: ایها الناس! دنیا متاعى است حاضر که هم نیکان
از آن مىخورند و هم فاجران، و به درستى آخرت وعدهاى است صادق، که سلطانى قادر در
آن حکومت مىکند، حق را محقق و باطل را باطل مىسازد. ایها الناس! سعى کنید از
طالبان آخرت باشید، و از طالبان دنیا نباشید، فرزند آخرت باشید، نه فرزند دنیا،
چون هر مادرى فرزندش به دنبالش مىرود. (حاصل منظور آن جناب این است که خواهان
آخرت باشید نه دنیا، براى اینکه علاقه به دنیا قهراً شما را به سوى مادیت و
آلودگىهاى آن مىکشد)، آنگاه فرمود: هر عملى که مىکنید در حالى انجام دهید که از
خدا خائف و بر حذر باشید، و بدانید که روزى شما را بر اعمالتان عرضه مىدارند، و
شما خواه و ناخواه خدا را ملاقات خواهید کرد، پس هر کس هموزن ذرهاى عمل خیر کرده باشد، آن را خواهد دید، و هر کس
هموزن ذرهاى عمل زشت کرده باشد آن را خواهد دید.
و در تفسیر قمى در ذیل آیه «وَ أَخرَجَتِ الأَرضُ
أَثقالَها» آمده که منظور از اثقال زمین، انسانهایند. و در ذیل جمله «وَ قالَ
الإِنسانُ ما لَها» آمده که این انسان، امیرالمؤمنین علیه السلام است. و در ذیل
آیه «یَومَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخبارَها ... أَشتاتاً» آمده که مردم از جهت ایمان و
کفر و نفاق متفرق و اشتات مىآیند، بعضى مؤمنند و برخى کافر و جمعى منافق. و در
ذیل جمله «لِیُرَوا أَعمالَهُم» آمده که هر کس بالاى سر اعمال خود مىایستد، و
اعمال خود را اینطور فاش و هویدا مىبیند.
و نیز در آن کتاب در روایت ابى الجارود از امام باقر علیه
السلام آمده که در ذیل آیه «فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یَرَهُ»، فرمود:
اگر از اهل آتش باشد، و در دنیا مثقال ذرهاى عمل خیر کرده باشد، اگر براى غیر
انجام داده باشد، همان عمل خیرش هم مایه حسرتش مىشود، و در ذیل جمله «وَ مَن
یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»، فرمود: اگر از اهل بهشت باشد در روز قیامت
آن شر را مىبیند و سپس خداى تعالى او را مىآمرزد.