طه هدایتگر به قرآن

محفلی حقیقی در محضر طاها تا قرآن را بر جان هایمان بنشاند

طه هدایتگر به قرآن

محفلی حقیقی در محضر طاها تا قرآن را بر جان هایمان بنشاند

امام حسن عسکری علیه السلام ‏‏ اگر کسی از شما راستگو باشد و ادای امانت کند و با مردم خوش رفتار باشد، آن زمان مردم می گویند: «این، یک شیعه است.» و همین مسأله، من را شادمان می کند. //‏
طه هدایتگر به قرآن

بسم الله الرّحمان الرّحیم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
اینجا جمع شده ایم تا به عنایت الهی یاد بگیریم که چطور قرآن بخوانیم. یاد بگیریم که چطور با قرآن و برای قرآن زندگی کنیم و در یک کلام چگونه خانه دل خود را پر کنیم از عطر قرآن و به عنایت طاها قرآن شود اولین اولویت زندگی مان.

تعریف واژه

يكشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۷ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد

 

جلسه پنجم

۹۳/۰۷/۱۳
گردان طاها

نظرات  (۱۰۷)

خیلی ممنون از شما عزیزان ان شاالله به برکت و مدد سوره کافرون عبد شویم و عبد بمانیم....یا علی 

خانم هاشمی با توجه به نکات ارزشمندتون میتونیم به این نکته برسیم که حق و باطل نه در گذشته نه در اینده با هم جمع نمی شوند

نمی شود انسانی عبد مولایش باشد اما در مقابل مولای دیگران چراغ سبز نشان دهد کسی که عبد است نهایت خضوع در برابر مولای خودش دارد از یک طرف و از طرفی برائت خودش رو در برابر مولای باطل بروز می دهد

خدای ما و پیامبر ص یکی است ؟ آقای امجد میگفتن ما همه مسلمانیم از جهت اعتقادی ولی آیا از نظر عملی همینطوریم ؟ چکار کنیم که از کفر خارج بشیم ؟

خدای پیامبر ص کسی است که با معبود های دیگر مثل هوای نفس ، پول و مقام جمع نمی شود 
ان شاء الله عبودیت خالصانه و بدور از شرک داشته باشیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد 
از هر دوتون ممنون ، ان شاءالله قدمهامون استوار صلوات 

به سلامت خیلی ممنون از نکات طلاییتون

اجرکم عند الله

ما تعبدون ، استمرار در پرستش نداشتن خدا و تغییر معبود ها را در کافران نشان می دهد 
عابد بصورت اسم فاعل ثبوت در عبد بودن را نشان می دهد (البته به گمانم )
شرک در این سوره مساوی کفر است ، چون شریک دانستن معبودی غیر خدا با خدا یعنی پرستش خدای غیر حقیقی ، پس کسی که مشرک است خدا پرست نیست 

بله خانم احمدیان همانطور که فرمودید اینکه ما تعبدون و ما عبدتم برای کافران اومده نشون دهنده پراکندگی مولا کافران است و در مقابل برای پیامبر صل الله علیه و اله ما اعبد بکار رفته که موضع پیامبر در پرستش خدای واحد رو نشون میده پس توحید و مولای واحد داشتن از ویژگی عبد میتونه باشه

با اجازه تون باید بروم.
انشاالله که از همه قبول باشه و خیرات این مباحثات شامل تمام مردم جهان بشود.
یا علی
با قل ، مسیر دو گروه عبد و کافران از هم جدا می شود 
تسلیم و تبعیت عبد از روگردانی کافران  و ابراز عبد از پوشاندن کافران 
عبودیت خالص عبد از عبادت معبود های خرافی کافران 


لا اعبد ما تعبدون

عبد تمایز عبودیت  را با کافران بروز می دهد.

*نکته دقت در واژه: عبد مفرد آمده است و کافرون جمع آمده است. ممکن است همین نکته چندگانگی در کفار و وحدت در عبودیت را نشان دهد.
در این امر علاوه بر موضع گیری پیامبر ص ، ابراز و موضع گیری علنی از سوی تمامی مسلمانان نسبت به کافران دستور داده شده 

این عبد باید بروز داشته باشه  در مقابل مولاش یعنی خضوعی در عبد وجود داره باید بروز داده بشه

قل یا ایها الکافرون

عبد بنا به امر مولایش باورش را بروز می دهد و کافران را مورد خطاب قرار می دهد.


در این امر دو خطاب داریم یکی پیامبر ص و یکی گروه کافران 
و موضع گیری پیامبر نسبت به کافران 
بسم الله الرحمن الرحیم
قل یا ایها الکافرون
امری از طرف مولا به عبدش می شود.
بفرمایید بریم

افرین بر شما خانم هاشمی

پس در دین بروز هم هست از اثار کسی که یه هدفی رو داره و برای رسیدن به اون برنامه تعیین میکنه اینه در عمل اون برنامه رو انجام بده یعنی همون قل

حالا با توجه به این نکات بریم تو سوره؟
تبعیت در دو واژه عبد و دین مشترک است ،همچنین درک عظمت مولا که از آثار عبد است ، یکی از مقدمات دین است 
یعنی برای خضوع در برابر برنامه ای مشخص اول باید عبد بود 
قید توجه در هر دو واژه دیده می شود ،در عبد توجه به مولا و در دین توجه به مسیر و جهت رسیدن 
و توجه به برنامه وضع شده 
در هر چهار واژه باور مطرح است. حالا دین می شود صادر کننده این باور. یعنی ما دین رو می بینیم تا بفهمیم باور درست چیه. کافر و عبد این باور رو در درونشان دارن و قل انتقال این باور است.
احسنت به هر دو استاد
در عبد و کفر  رویارویی وجود دارد با این تفاوت که از آثار رویارویی برای عبد ، درک عظمت مولا است ولی برای کفر ، بی توجهی و طرد کردن 
دین:

دین سه قسمت داره: خضوع، برنامه، هدف

یعنی دین برنامه ای است با هدف مشخص که فرد با خضوع در برابر آن خود را در چارچوب آن قرار می دهد.
چون یکی از قیود عبد اطاعت و خود اطاعت یه نوع بروز انچه در قلب پس عبد مدام قل داره
از مقدمات " ما فی قلب" رجوع هست. یعنی فرد رجوع به قلب و درونش داره. محرکی او را تحریک به ابراز کرده. پس فرد رجوع به قلبش می کند.

واضحه توضیح ها یا بازم بگم؟
اندازه و درجه خضوع عبد بستگی به نیازی است که حس میکند و به آن علم دارد و بستگی به شناخت او از مولا دارد ،اطاعت او هم به میزان پذیرش اوامر مولا بستگی دارد 
عبد ظرف درونش رو خالی می بینه که نیاز تبعیت از مولی رو در خودش یافته. پس یک خضوع داره در برابر مولایش.

عبد و قول و کفر هر سه در خودشون معنای باور رو داشتن.
در مورد قید رجوع میشه توضیح بدید ؟
با توجه به گفته خانم هاشمی پس کفر مقابل قل چون از اثار قل اشکاری اما از اثار کفر پوشش
خانم هاشمی شما هم بفرمایید. از محضر شما هم استفاده کنیم.
عبد:

عبد مظهر تذلل در برابر مولایش هست. پس عبد هم باوری در قلبش دارد که می تواند بنا به آن مولایی را انتخاب کند. همچنین عبد اراده اش رو منطبق با اراده مولا می کند. هر چه او بخواهد اطاعت می کند.
پس باور در دو واژه قل و کفر وجود داره
درباره اثار میشه این رو هم گفت خود قل علاوه بر اینکه بر محیط تاثیر داره بر خود انسان نیز اثار خواهد داشت مثلا انسانی که داره عقیده درونیشو در عمل قل میکنه داره یه قدم برای قل بعدی جلوتر میره
کفر:

پس اول یک شی تعریف می شه و بعد موضع گیری فرد نسبت به آن انجام می گیره. پس فرد باوری داره که منجر به موضع گیری اش در برابر شی می شه. همین موضع گیری اش منجر به رویارویی اش می شود.
بله در واقع قبل از قل باید یه محرک وجود داشته باشه که انسان با نیروی اون بتونه قل کنه
برای آثار قل هم می شه گفت: تغییری در ظاهر که فرد باور درونی اش را انتقال داده. مثلا افراد با قول تغییری در محیطشان هم ایجاد می کنند.
مثلا برای لوازم قل می شه گفت:

توان فرد در ابراز که بتونه آن چه در قلبش هست را انتقال بده. فرد ابزار هم در انتقال داره. علم انتخاب ابزار بنا به علت بروز باورش هم داره. مثلا الان باید با عملم باورم رو ابراز کنم یا با صحبت.
مثلا می شه گفت فرد باید جرات ابراز داشته باشه. یک همچین چیزایی

لازمه کفر رویارویی است و مواجهه 
و از آثارش دور شدن و پوشیده شدن 

پس با توجه به دیدنی های دو تا واژه کسی هست که بروز میدهد باور قلبی خود را و از طرفی دیگر کسی هست که نسبت به چیزی اکراه و حالت دوری دارد

درسته؟

پس با توجه به دو تا واژه کسی هست که بروز میدهد باور قلبی خود را و از طرفی دیگر کسی هست که نسبت به چیزی اکراه و حالت دوری دارد

درسته؟

چیزی که طرد می شود ، طرد کننده و عمل طرد شدن  ،
آره استاد خوبیه خانم غفاری

هر واژه مقدمه، لوازم و آثار داره. لوازم یعنی آنچه برای واژه لازمه.
استاد شما تفکرتون فعال تر خوب میبینید عالی بود
کفر 
شی داریم و عمل رد کردن و بی اعتنایی به شی

کفر رد و عدم اعتنا به چیزی

دیدنی شنیدنی هاش مثلا چیزی که از ان دوری می شود، کسی که دوری می کند

برای قل
معنای واژه: بروز آنچه در قلب است به هر وسیله ای
مقدمه: قل بروز باور درونی است. پس ابتدا در فرد باوری شکل گرفته است و همچنین فرد به ابزارهایی مجهز است که او را توانمند در بروز می کند. همچنین بروز بنا به مخاطبی انجام میگیرد . فرد آنچه در درونش هست را بنا به مخاطبی و علتی از خود به بیرون انتقال می دهد و بروز می کند.
پس علتی فرد را ارجاع می دهد به باور درونی اش و او بنا به درکش از علت (یا مخاطب) باور را بروز می دهد.

دیدنی وشنیدنی های واژه یا آیه ؟

کفر ؟

چیزی که باید بروز داده بشه
فکر میکنم باید ریشه کلمات را بررسی کرد و مطابق با صیغه بکار رفته به معنا دسترسی پیدا کرد.این مرحله اول

اولین وازه قل که ابراز انچه در قلب

دیدنی و شنیدنی های واژه مثلا: کسی که ابراز میکنه

قلبی که محل ادراک، علمی که درون قلب دیگه ؟؟

سلام خانم غفاری جان
خوش اومدید
لطفا خودتون اول شروع کنید تا ما هم بیشتر متوجه منظورتون بشیم و ادامه بدیم

اعوذ بالله من الشیطان العین الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام دوستان شرمنده گرفتار بودم

امروز سوره کافرون با روش دیدنی و شنیدنی ها مباحثه کنیم

خوب به نظرم از  دیدنی شنیدنی های واژه ها ی سوره شروع کنیم

خب اگر درس واژه رو چطور می شه برد در درس کافرون و تدبر کرد؟
لطفا بریم سراغ درس واژه با توجه به سوره کافرون.
البته اگر نکته ای قبلش ندارید
نه شروع کنیم میاد الان 
بسم الله
سلام همچنین .
خب شروع کنیم یا منتظر خانم غفاری شیم؟
بسم الله الرحمن الرحیم 
سلام خدا رو شکر بعد از غیبتی طولانی دوباره توفیق دیدارتون نصیبم شد 
سلام به همگی
اللهم صل علی محمد و آل محمد
بنده حاضرم
خداحافظ همگی
یاعلی
نکته طهارتی سوره کافرون:

کفر در اطراف ما منجر به رشد ما می شه. این ابراز ها دین رو برای خود ما واضح تر می کند تا با بیان تمایزها به یقین برسیم؛ انشاالله.

پس اگر کفر در اطرافمان بیشتر می شه به نوعی باید ابرازمون رو در برابرش با یادآوری به خودمون که هرگز ما تن به کفر نمی دهیم، افزایش دهیم.
پس کفر واسطه می شه تا ما باورهای خود را دوره کنیم.
الان که وارد کتاب تفکر شدیم به نظر میاد که برای نزدیک شدن به غرض کتاب ، باید نحوه مباحثه مان هم عوض بشه. الان فضای تدبر با روش هایی که در تفکر مطرح می شه داره برامون واضح تر می شه پس باید در مباحثه گزاره هامون بنا به روش کتاب و طبق مسیر اون پیش بره.

فکرم اینه که در مباحثه کتاب تفکر باید به سمت ارائه برویم. یعنی هر یک از مباحثه کننده ها باید تمرین راه رفتن رو بکنند پس خودشون باید با توجه به روش کتاب و هر درس ، به ارائه سوره بپردازن. با توجه به روش غرض سوره را بیابن و این نکته رو بیان کنند که هر روش در فهم غرض چه کمکی بهشون کرد.
لکم دینکم ولی دین

پس بچرخ تا بچرخیم. دین شما برای شما و دین ما برای ما و خواهیم دید که چه کسی غالب است.
و لا انتم عابدون ما اعبد

عبد می گوید که شما هم نمی توانید عبد مولای من باشید.

و لا انا عابد ما عبدتم

من نیز هرگز عبد آن چه شما می پرستید نمی شودم
 

و لا انتم عابدون ما اعبد

شما نیز هرگز گمان نکنید که بین چندین معبود خود، یک معبود دیگر را که معبود من است را می توانید وارد کنید. معبود من با دیگر معبودها جمع شدنی نیست.
من فکر می کنم این برائت اگر برای خودمون دائمی باشه باعث میشه هرظکاریمون را بسنجیم با اوامر خدا و بتونیم از طریق عملی به عبودیت خالص برسیم و در حقیقت تدبر و تفکرمون در سوره ها منجر به تاثیر عملی بشه
ممنون از حضورتون ببخشید من باید 2می رفتم انشاءالله تو هفته اگر بتونم بازم در بحث شرکت می کنم 
تو این درس که کافر به همه اوامر خدا رو کافر گفته ولی استاد چیت چیان می گفتن هر کس به هر امری از اوامر خدا بی اعتنا بشه نسبت به همون کافره 
یعنی با اعلام موضع بین دین و آیین خالص و بقیه دین ها تمایز برقرار میشه ..و یجور احساس خطر هم برای کافران بوجود میاد و راه مسامحه هم بر کافران بسته میشه

گستره کفر چقدر ؟ به چه کسی میگن کافر؟

قل ای ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون

عبد به دستور مولایش ابراز می کند که ای کافران شما هم عبد مولاهای خود هستید. من هرگز از اطاعت معبودم خارج نمی شود. هرگز به عبادت معبودان شما نمی پردازم.
بین عبادت معبود من و شما تفاوت بسیاری است. هر گز معبودهای من و شما با هم جمع نمی شوند.

اگر مولای انسان شیطان باشه برنامه زندگیش هم براساس چیزی که مولاش میگه میچینه اما وقتی مولاش خدا باشه تمام دغدغه اش اینه که علاوه بر این که برنامه مولای خودش انجام بده در عین حال مواظب باشه که برنامش از برنامه طرف مقابلش فاصله داشته باشه

یعنی انسان مدام باید حواسش باشه که در مرحله باور و عملش به برنامه کفر نزدیک نشه

یعنی همون عبودیت خالص و وصل شدن به سرچشمه وحی 
برائت زبانی و عملی ..
قل یا ایها الکافرون

عبد بنا به امر مولایش کافران را مورد خطاب قرار می دهد تا ابراز از آن چه در قلبش است را داشته باشد.
همین که آن را کافرون خطاب کرد آن ها را گروهی متشتت معرفی کرد. همان طور که در تمام جاهایی که خود را با عنوان عبد معرفی می کند از فعل مفرد استفاده می کند تا وحدت در جریان عبودیت را ذکر کند.

دقیقا انگار داره یه سیر و جریانی میگه که انسان مدام باید با قل هایی که داره اعلام موضع کنه هم برای خودش هم برای دیگران

بله این اعلام موضع و برائت چه نتیجه ای دارد؟

کسی که می خواد به خضوع در برابر مولای حقیقی برسه باید از مولای غیر حقیقی برائت کند ..اینو شهید مطهری خیلی جالب توضیح دادن گفتن یک موحد اول باید کافر باشد ،کافر به هر چه غیر خدا است (نقل به مضمون)
اینکه مدام تکرار میشه نه من عبد مولای شما هستم نه شما عبد مولای من هستین این تکرار نشان دهنده چیه ؟
حالا وقتی با چنین دیدگاهی که از واژگان داریم وارد سوره بشیم، فضای سوره رو اعلام مواضع دو جریانی که در مقابل هم صف کشی کرده اند می بینیم. در واقع هر گروه خودش را معرفی می کند. البته در این جا عبد، اعلام مواضع می کند بنا به دستور مولایش و شرحی بر مواضع کفار هم می دهد.

دینداری بدون برائت به مقصد نمی رسد 

سلام عزیز!!!! 

سلامت باشی خانم احمدیان عزیز

انگار بروز تمایز و جدایی بین مولای خود و دیگران خیلی اهمیت داره

چی؟ منظورت به چیه؟

چرا انقدر اعلام برائت از مولای دیگران تکرار شده؟

سلاااااااااااااااام
به به خوش آمدید.
شما هم ارتباطی که بین این چهار واژه و فارغ از سوره می بینید رو بفرمایید.

بسم رب الحسن

سلام به همگی


کفر به دین پوشش می دهد و بدین ترتیب مانع این می شود که دیگران آن را بیابند.
عبد اگر ابرازی داشته باشد بنا به امر ولی اش است. عبد بنا به دین می آموزد که چگونه ابراز داشته باشد.
پس همین است که منتظر امر مولی است تا به او امر کند "قل" و او بنا به دینی که از جانب مولی به او رسیده است قل نماید.

این قل در برابر کافران معنای برائت می یابد. چون می شود اعلام مواضع با کفار
روال همیشگی که بر اساس سؤال بود خیلی خوب بودالبته من دارم از نوشته هاتون استفاده می کنم 
عبد و دین دو واژه مرتبط با یکدیگرن.
عبد خضوع در برابر ولی اش را با اطاعت قوانینی که ولی تعیین کرده است نشان می دهد.
عبد حیران است چون متوجه نیازهایش شده است و با یافتن ولی اش از این حیرانی نجات می یابد.
عبد اگر دین ( که در واقع برنامه اطاعت از مولی ست) را نیابد نمی تواند رضایت ولی را جلب کند.
دین:هو الخضوع و الانقیاد قبال برنامج او مقررات معینه

در دین برنامه و مقررات مشخص است. خضوع و انقیاد در برابر آن نیز بنا به برنامه ای که مطرح می کند، انجام می گیرد.

عبد: هو غایه التذلل فی قبال مولی مع الاطاعه

عبد خود را پایین دست مولی می داند و خود را محتاج او می بیند. تلاشی در این اطاعت برای رفع نیاز خود دارد.
پس کسی که در خود غنی ببیند از عبودیت دور می شود.
عبد مولی را می شناسد. ولی هر جریانی متفاوت است. عبد هر جریان فکری نیز متفاوت است. پس عبد لازم است قبل از مولی، خود را بشناسد و آن جریان فکری که به آن تعلق دارد.
عبد بعد از شناخت ولی با اطاعت از او به رفع نیاز خودش می پردازد.
کفر: رد و عدم اعتنا بشی

در کفر تقابلی مطرح است. فهم چیزی که باید در آن تقابل داشت نیز در واقع در آن درک شده ست. شی را باید شناخت تا به آن عدم اعتنا داشت. پس در کفر دورشدنی نیز مطرح است.

وقتی فرد کفر می ورزد چیزی را پوشش می دهد. می خواهد از شی دور شود پس آن را می پوشاند.


واژه دین و عبد و قل را خانم غفاری هم خیلی خوب توضیح دادن و متاسفانه سه شنبه ها کلاس دارن نمی تونن بیان 
خواهش می کنم.

این ابراز ها می تونه بنا به قصدی که در ابراز هست، رویکرد مثبت یا  منفی داشته باشد. یعنی ابراز گاهی معرفی دوستی ها را می کند و گاهی ابراز دشمنی ها.

کسی که می تواند قول داشته باشد در واقع به این توانایی رسیده است که باورهایی داشته باشد و قصد کند که چگونه این ها را ابراز نماید و بنا به مخاطب و قصدش نیز این ابراز ها متفاوت باشد.
کمی به واژه ها بپردازیم:

قل: ابراز و انشا آنجه در قلب است به هر وسیله ممکن

مقدمات: شخص باورهایی دارد. ادراکات فرد فعال شده است. این ادراکات اماده ابراز شدن و انتقال به بیرون هستند. در ابراز این باورها محدودیتی در وسیله و روش وجود ندارد.

ابراز انسان با باورهایش سنخیت دارد. پس هر باوری به نحوه و شیوه خاصی ابراز باید بشود.
سلام ببخشید تاخیر داشتم صفحه ارور می داد 
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمدو آل محمد

سلام خانم هاشمی جان
در رابطه با رابطه عبودیت و قل اینکه انسان عبودیتش هم قولا و هم فعلا باید به ابراز برسه و عبودیت پیامبر صل الله علیه همراه با اشکار شدن حق و این اشکار شدن بوسیله قل صورت گرفته

سلام دوستان

در رابطه با واژه دین و عبد میشه گفت که اگر انسان  عبد یک مولا باشد و مولایش یگانه باشد دین و یا همان برنامه ای که برای زندگی  دارد چند وجهی و پراکنده نخواهد بود در واقع ارباب کافران چون یگانه نیست دینشون هم یگانه نیست.

بنابراین  دینی که مقصد ان خداست و به سوی او هدایت میکند یگانه است و تنها این دین حق خواهد بود

بیان قل به معنی موضع گیری شدید در برابر کافران است

 

اعلام برائت بر هر مسلمانی واجب است چون تبعیت از رسول واجب  است قل اطیعوا الله و الرسول 


کفر

مواظب باشیم در انتخاب معبودمان اشتباه نکنیم ، چون کسی که موحد واقعی نباشد ناخواسته در صف کافران و معبودهایشان قرار می گیرد

هر کسی که از مقصد اصلی روگردان شود کافر است 

عبد

عبودیت با تبعیت نسبت مستقیم دارد ، و بسته به پذیرش اوامر معبود حقیقی یا غیر حقیقی می توان میزان عبودیت انسانها را شناسایی کرد

دین


 

همه انسانها نیاز دارند در برابر چیزی خضوع کنند ، طبقه بندی آنها در گروه دینداران یا کافران بستگی به انتخاب غایت و مقصدشان دارد

انسان اگر نیاز و فقرش را بشناسد در برابر بی نیاز مطلق خضوع و خشوع می کند

 

بنده واقعی کسی است که فقط در برابر مولای حقیقی خضوع داشته باشد و از آثار بندگی تبعیت است

در دینداری مقصد و غایت مشخصی باید وجود داشته باشد و از لوازم دینداری توجه به مسیر و جهت و توجه به قوانین وضع شده و اطاعت از آن است 


حالا با این مقدمات وارد سوره کافرون می شیم که انشاالله به برکت سوره بیشترین بهره رو داشته باشیم.
سوره از چهار واژه کلیدی تشکیل شده: قل، کفر، عبد و دین
در ادامه این واژه رو سعی می کنیم از نگاه های مختلف باز کنیم و بعد به ارتباط اون ها بپردازیم و در اخر هم وارد سوره شویم.
لطفا هر یک از بزرگواران در این رابطه نکات خودشون رو بفرماین.
این درس و کتاب برای ما از روح معنا برای ما سخن می گوید. اگر ما از روح معنا غافل باشیم ممکن است که یک معنا رو مختص یک مصداق خاص کنیم و از اصل معنا بمانیم اما اگر متوجه روح معنا باشیم مصداق های مختلفی را در خواهیم یافت؛ انشاالله.

برای حرف زدن سه واژه نطق و کلام و قول داریم. هر گونه ابرازی از انسان می شود نطق که مافی الضمیر انسان را معلوم می کند برای همین بیشتر غیر ارادی است تا ارادی. در اکثر انسان ها قول و نطق منطبق نیست. حتی گاهی منافقانه است. در قول ابراز مهم است و در کلام انتقال آن مهم است. کلام نزدیک است به تعلیم و تعلم. یعنی چیزی که در من هست هم می خوام در شما انتقال بدم و ایجاد کنم. من خوشحالم می خوام شما رو هم خوشحال کنم. انتقال حقیقت در کلام مهم است.

در نتیجه ی داشتن معبودهای متعدد و حرف شنوی از مولاهای دروغین، پذیرش و عظمت قائل شدن نسبت به خرافه زیاد می شود و با قطع شدن از سرچشمه وحی در اثر مخالفت با قول رسول بریدن از حق اتفاق می افتد و راه گم می شود و رسیدن به مقصود ناممکن.

بنده واقعی کسی است که فقط در برابر مولای حقیقی خضوع داشته باشد و از آثار بندگی تبعیت است

عبودیت با تبعیت نسبت مستقیم دارد ، و بسته به پذیرش اوامر معبود حقیقی یا غیر حقیقی می توان میزان عبودیت انسانها را شناسایی کرد 

سم الله الرحمن الرحیم 
در جواب سؤال اول این مطالب به ذهنم رسید 

اولین مؤلفه انتخاب معبود واحد است و ارتباط با سرچشمه وحی با تبعیت از رسول است مؤلفه بعدی برائت است که مؤلفه اصلی دینداری است در دینداری مقصد و غایت مشخصی باید وجود داشته باشد و از لوازم دینداری توجه به مسیر و جهت و توجه به قوانین وضع شده و اطاعت از آن است .کسی می تواندبه منتهای مقصد دینداری برسد که رگه های مخفی کفر را از زندگی عملی خود پاک کند و بر خضوع و اطاعت خود بیفزاید

بسم الله الرحمن الرحیم 
ببرای اینکه انسان عبد شود چه  مؤلفه هایی باید داشته باشد ؟ 
ایاین که مولای انسان چند تا باشد یا متفرق باشد ، چه اتفاقی برای برنامه زندگی انسان می افتد ؟
ابتدای درس بحث نطق و قول و کلام مطرح می شه. از جمله مهم ترین مباحث کتاب تفکر همین موضوع است. 
نطق: بروز درونیات قول: بروزی با قصد مشخص  کلام: بروزی مخاطب محور
سلام
و اما درس تعریف واژه. یه درسی که هم مربوط به کتاب تفکر است و هم ذهن رو برای کتاب کلمه آماده می کنه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی