طه هدایتگر به قرآن

محفلی حقیقی در محضر طاها تا قرآن را بر جان هایمان بنشاند

طه هدایتگر به قرآن

محفلی حقیقی در محضر طاها تا قرآن را بر جان هایمان بنشاند

امام حسن عسکری علیه السلام ‏‏ اگر کسی از شما راستگو باشد و ادای امانت کند و با مردم خوش رفتار باشد، آن زمان مردم می گویند: «این، یک شیعه است.» و همین مسأله، من را شادمان می کند. //‏
طه هدایتگر به قرآن

بسم الله الرّحمان الرّحیم
اللهم صلی علی محمد و آل محمد
اینجا جمع شده ایم تا به عنایت الهی یاد بگیریم که چطور قرآن بخوانیم. یاد بگیریم که چطور با قرآن و برای قرآن زندگی کنیم و در یک کلام چگونه خانه دل خود را پر کنیم از عطر قرآن و به عنایت طاها قرآن شود اولین اولویت زندگی مان.

مباحثه دوم/ سوره ناس

جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۰۱ ب.ظ

بسم رب ناس

با صلواتی بر محمد و آل محمد

 

نقش اعتقاد به رب، ملک و اله در مصونیت انسان از انحرافات چیست؟

خواندن این سوره چه مهارت هایی رو در انسان فعال می کند؟

 

۹۳/۰۲/۰۵
گردان طاها

نظرات  (۱۲۸)

خب با اجازه تون بریم به سوره بعد.
یه ایمیل بهتون فرستادم برای مباحثه بعدی.
انشاالله که خیر باشه و به عنایت حضرت طاها مورد قبول حضرت حق
الهی آمین اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
انشاء الله با اهل سرعت شدن و دوری از تاخیر موجبات رضایت  امام زمان عج  را فراهم کنیم و جزء یارانشون و کارگزارانشون باشیم
ممنون که اومدید

در کل این یادداشت ها تو مرحله مراقب از نفس هم هست.
این ها همه در رشد طهارت خیلی خوبه.
انشاالله که به برکت سوره ناس از جمله وظیفه شناسان و اهل سرعت در امت حضرت رسول باشیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
بله من وجه دیگر ایه را گفتم متوجه منظور شما شدم
یکی از راهکارهای طهارتی این سوره فکر می کنم برنامه ریزی و مکتوب کردن اولویت ها است
که اگر فرصت کاری هم قرار باشه بگذره ، اون کاری باشه که درجه اهمیتش کمتره
آیه سوره حجرات رو از این جهت گفتم که فرد نبایستی اخبارش رو از فاسق بگیره. از همین جهت ماهواره هم حکم فاسق رو داره و ما نبایستی اخبارمان رو از آن بگیریم.
درباره تاخیر این آیه رو نیاوردم.
بله درسته نکته خوبی را گفتید ..شناخت وظیفه در هر زمان
یادم اومد به یکی از نکات کتاب لحظه ای درنگ ..این که وجود یک فرد عاقل باعث تأیر بر جمع و ایجاد آرامش می شه و در این بین کاری هم نداریم به اونایی که ممکنه نخوان هیچ وقت عاقل بشن
در مورد آیه ای که گفتی به نظرم رسید بگم در این مرحله اتفاقا تأخیر لازمه برای این که علمی که به گوش و زبان دیگران بوده به صورت یقین در بیاد تا ما قضاوت نادرست نکنیم
ولی از اون منظر که این گفته ها و شنید ها برای ما بصورت وسوسه در نیاد باید ازش به سرعت عبور کنیم
یه نکته دیگه هم اینه که این ابراز پناه بردن فردی ذکر شد (اعوذ) من پناه می برم اگرچه بسترش وجود جمعی هم داشت.
شاید معنایش اینه که خروج از وسوسه خناس از فرد شروع می شه. یعنی همین که شما به تنهایی شروع به ابراز پناه بردن بکنید به بقیه هم می رسه (شما به این نکته اشاره کرده بودید.)
شاید هم تاکید بر اینه که حتی اگر هیچ شخص دیگری با شما همراه نبود این وظیفه ابراز از شما برداشته نمی شود.
وقتی این محافظت در خانواده شکل بگیره و حالت اجتماعی به خودش بگیره در جامعه بزرگتر نمود پیدا می کنه ...یعنی اول محافظت فردی و بعد نمودش در اجتماع
به قول حضرت امام ره اگر هر کسی خودشو درست کنه جامعه هم درست می شه
۱۶ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۴۶ فاطمه سادات هاشمی
شایدم داستان هابیل و قابیل
که بعد از عمل قتل تازه یادش اومد فاصبح من النادمین
خب سوره می فرماید که این پناه بردن بایستی ابراز شود.به قول شما همین افزایش علم و محافظت از ورودی ها می تونه از مصادیق ابراز و پناه بردن باشه.
بعد از ورودی ها وسوسه ها شروع می شه ..دقت کردید تا نیت یک کار خوب می کنیم انواع و اقسام مسائل پیش میاد ...حالا اینجا دقت ما رو می طلبه که در این گیر و دار بتونیم گازش را بگیریم و سرعتمونو بیشتر کنیم تا از فضای غبار آلود وسوسه بگذریم
آدم یاد سوره حجرات می افته که 
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ 
رسانه هایی مثل ماهواره هم شئون این فاسق رو داره.
حتی فکر می کنم بحثش برسه به وسایل ارتباطی مثل همین اینترنت
انسان باید مواظبت کنه حتی لحظه ای ورودی های ادراکاتش یعنی چشمو گوش و قلب دچار انحراف نشه ...با دیدن یک عکس یا فیلم بد و یا شنیدن غیبت و حتی یک حرف لغو
فکر می کن ممرحله اولش مراقبت از ورودی ها باشه
چقدر خوب
کتاب رو چطور تهیه کردید؟ از تهران براتون فرستادن یا تو شهرتون مراکز فروش هست؟
بله کتابش را دیدم
ولی جسته گریخته نظر کردم ..هنوز شروع نکردم
توهم رسانه از این نوعه که تماشاچی می گه می خوام مطلب یاد بگیرم یا این فیلم اموزشیه ..غافل از هزاران آموزش منفی که رد بطن خودش داره و نمی دونم تجربه داشتید یا نه ..همون هیجان دنبال کردن فیلم فکر آدم رو تسخیر می کنه و دیگه این فکر جایی دیگه نمی تونه پرواز کنه
و رسانه با بحث اخبار  و رهبری اجتماعی می تونه جهت سوق فرد رو بدست بگیره.

سوره اشاره نکرده که جن وسوسه می شن یا نه. بحثش سر ناس هست.
راستی شما کتاب ساختار وجودی انسان رو دیدید؟
این همون چیزی هست که بهش از تسویف یاد می کنن
به تاخیر انداختن توبه بدترین ضرر است  چون از کجا معلوم لحظه بعد از تاخیر انسان زنده باشه و فرصت جبران داشته باشه و از کجا معلوم که اصلا توفیق بازگشتی در کار باشه
بیا کمی این رسانه (از نوع وسواس خناس) رو تحلیل کنیم.انشاالله مطالب خوبی بده بهمون.
رسانه می تونه سرگرمی ایجاد کنه پس بحث اتلاف عمر رو داره. شاید این وجهش به اله ناس مربوطه. که میاد با بحث جذابیت ها انس فرد رو منحرف می کند. مثل بازی های رایانه ای( البته این یه فرضه ها. باید بررسی شه)
بعد بحث تبلیغات رو داره. میاد در توهم فرد تصویر سازی می کنه و با بحث جو سازی اختیار افراد رو به دست می گیره. شاید این در قسمت ملک ناس بگنجد. بحث اخبار هم می تونه تا حدودی اینجا باشه.
اینجا یه سؤال تخصصی پیش اومد ...ینی جن ها وسوسه نمی شن ؟
بله خیلی عالیه ...کتاب بسیار خوبیه
شاید یک راه دور شدن از وسوسه اینه که وقتی ما به یک علمی رسیدیم اون علم را مکتوب کنیم و با یاداوریش تثبیتش کنیم
مثلا همین علم قرآن اگر مرور نشه و اگر مطالب یاداوری نشه فراموش میشه ولی مثل نماز خوندن که تکرار قشنگی هست ...می تونه به مرور باور های ما رو هم به یقین برسونه
مثلا من می خوام صفت صبررا در خودم تقویت کنم و غضب رااز خودم دور کنم می تونم با هر بار اشتباه یادداشتی برای تذکر بنویسم ...کم کم توی مرحله عمل به فاکتور سرعت هم می رسیم انشاء الله
با توجه به کل سوره متوجه می شیم شر وسواس خنای به کسی می رسه که از رب ناس، ملک ناس و اله ناس غفلت داشته باشه و به او پناه نبره.
و بستری که این وسواس خناس درش عمل می کنه ناس است.
به نظرم یکی از تمرین های سرعت اینه که هر عملی را که قصد داشتیم حداقل آغازش کنیم و مقداری را انجام بدیم ...حتی اگر فرصت برای اتمامش نباشه
در آیه آخر می فرماید: من جنة و الناس

همان طو رکه گفتید تبلیغات هم می تونه از ابزارهای اصلی باشه. چون رسانه و تبلیغات می تونه به قسمت توهم فرد ورود پیدا کنه.
به امید خدا بشه یه بار تو همین گردان و یا هر جای دیگه ای که خیر کتاب ساختار وجودی انسان رو با هم بخونیم. اون جا این " توهم و صدر و ..." و در کل ساختار انسان رو توضیح داده است.
یک کلام گهر بار از امام جواد علیه السلام یادم اومد ایشون فرمودن کارهای مهم خود را تا محکم نشده بیان نکنید (نقل به مضمون )
یعنی گاهی -چون وسوسه گرها از جنس انسان هم می توانند باشند -ممکن است بیان قبل از عمل ، وسوسه و کند شدن حرکت و یا در نهایت توقف حرکت و دور شدن از هدف را به دنبال داشته باشد
راه حلی که خود تعاریف وسوسه و ... می دن افزایش علم است. وقتی فرد علمش را افزایش دهد ادراکاتش رو اصلاح می کنه و ضرورت سرعت در عمل خیر رو در ک می کنه.
پس نوع حرکت این وسوسه از نوع تاخیر افکندن است. پس بحث اهمیت زمان رو کم رنگ می کنه. اولویت های زندگی رو جابجا می کنه.
در ادامه می فرماید: الذی یوسوس فی صدور الناس
پس محل تاثیر گذاری اش رو هم فرمود که در صدور است.
صدر مرحله ای است که فرد آماده عمل است. پس این وسوسه با تاخیر افکندن فرد رو از عمل دور می کنه. پس جای شروع عملش بر بروزات فرد است که در آن تاخیر می اندازد.
با ایجاد تاخیر به مرور اولویت های فرد تغییر پیدا می کنن. در واقع به مرور شخص یا دچار رخوت می شه یا در ادراکاتش دچار انحراف شده و بروزات جهت منفی می گیره.
و متاسفانه گاهی این تاخیر را وقتی می فهمیم که کار از کار گذشته
خدا کنه زمانی که حضرت علیه السلام تشریف فرما می شن ما جزء دسته ای باشیم که پله های رسیدن را بدون تاخیر گذروندیم
حالا باید چکار کنیم که بصیرتی در ما بوجود بیاد که بتونیم به موقع نشانه ها رو بشناسیم و تاخیر را جایز ندونیم و سرعت داته باشیم
این وسوسه ها می تونه دامن گیر یک اجتماع بشه و اون اجتماع رو به نابودی بکشه
برای همین دشمن کارش سست کردن تصمیم ها و تبلیغات سوء پنهانی است و داره از هر طریقی روی بچه ها و جوون های ما اثر می ذاره ..مثل ماهواره و بازی های کامپیوتری و تلویزیون و ...
اول پیام از آیه این است که وسواس خناس شر دارد. پس بایستی از آن پناه برد به رب و ملک و اله.
وسوسه یه جریان مخفی است که از نقص در علم سواستفاده رو می کنه. 
این وسوسه پس می تونه ایجاد گزاره های توهمی در ذهن هم بکند. وقتی علم شخص کامل نیست می تونه گزاره های شبه حقیقی در ذهن شخص ترسیم کند تا موجب انحراف او شود.
البته چون این وسوسه خناس ذکر شده بحث تاخیر پر رنگ می شه.
وسوسه هایی پنهانی که حرکت ما رو کند می کنه و مسیر عمل ما رو تغیر می ده
سلام عزیزم
روز جمعه شما هم به خیر باشه انشاالله.
رسیدیم به آیه: من شر الوسواس الخناس
والسلام علی من اتبع الهدی
روز جمعه تون بخیر
بفرمایید ادمه بدید

اینم تقدیم به شما که نعمت خدایید توصیه ای از حضرت امام خمینی ره که فکر می کنم دو تا مناسبت داره ..یکی ارتحال ایشون که امروز هست و یکی هم مباحثه مون که درباره انس ها و مالکیت خدا و ..بود

یاد خدا و نعمت های الهی

ای عزیز متذکر عظمت خدای خودت باش؛ متذکر نعمت ها و مرحمت های او شو و متذکر حضور باش و ترک کن نافرمانی او را؛ در این جنگ بزرگ بر جنود شیطان غلبه کن؛ مملکت خود را مملکت رحمانی و حقانی کن و به جای جنود شیطان محل اقامت لشگر حق تعالی نما تا آنکه خداوند تبارک و تعالی تو را توفیق دهد در مجاهده مقام دیگر و در میدان جنگ بزرگ تر که در پیش است؛ و آن جهاد با نفس است در عالم باطن و مقام دوم نفس.

واشکروا لله
می سپارمت به نگاه  مهربون مولاعج
انشاالله
به امید خدا همواره در پناه خداوند انس هایمان درست تنظیم شوند و به درستی این پناه بردن را ابراز کنیم.
ممنون به خاطر بودنتان
خدانگهدار
بله و اینجاست که یاد فرمایش امام علی می افتیم که گناه نکردن راحتتر از توبه است.
شاید توفیق توبه رو اصلا بدست نیاریم. یا به قول شما اینقدر مشغول شویم و دلمان سیاه شود که به فکر بازگشت نیفتیم.
بله عزیز
الحمد لله ...خدا کنه همیشه انسمون به قرآن سیر صعودی داشته باشه
فاجعل بیننا و بینک موعدا لا نخلفه نحن و لا انت
اما من فکر می کنم این پناه بردن اگر در مرحله اول باشد زودتر نتیجه می دهد یعنی قبل از اله گرفتن نادرست و حتی قبل از سپردن خود به ملوکیتی غیر از خدا
اگر عبد انس غیر حقیقی شدیم خیلی سخت است برگشتمان ...نمی گویم محال است ..ولی کسی که حیرت او را بگیرد دیگر ممکن است گوشی برای شنیدن حقیقت و چشمی برای دیدن آن نداشت هباشد و قلبش همان سمت و سویی را می رود که چشم وگوشش می گوید
خب پس رسیدیم به آیه چهار
اگر صلاح می دونید از اینجا به بعد رو بذاریم برای یه روز دیگه
موافقید؟
من هم ممنونم از خدا به خاطر وجود شما
اگر نبودید چنین بحثی رو نداشتیم.
متشکرم
نکاتی از آیه 3
این انس ها ناشی از حیرت های ماست. اگر قدرت خدا را بفمیم از غیر خدا حیرت نمی کنیم و خدا ما رو دچار تحیر نمی کنه که به نوعی عبد او بشیم.
اگر بدونیم از چی بایستی دچار تحیر بشیم همین انس هایمان را تنظیم می کنه.
رشته ای بر گردنم افکنده دوست  می کشد هر جا که خاطرخواه اوست
وای چقدر از مباحثه امروز کیف کردم ..ممنون که اومدی  خدا رو شکر می کنم به خاطر نعمت وجود شما
نمونه این انس همین تدبر در قران خودمون
هر چقدر بیشتر بفهمیم بیشتر زندگیمون را باهاش تطبیق می دیم
اونوقت حتی دنبال این می گردیم که مثلا بال زدن این پشه در دور و اطراف ما ممکنه چه فلقی را به ما یاداور بشه
نکاتی از آیه دو:
ملک ناس
مالک چیزی بودن یعنی اختیار آن کامل بدست اوست.
گاهی با انس های اشتباهمان اختیار خود را به دست آن می دهیم تا آن ما را به هر جا که می خواهد ببرد.
اگر خدا را مالک خود بدانیم می بینیم که او می خواهد که ما به کجا رویم و انتخاب هایمان را چطور تنظیم کنیم.
البته خداوند به حقیقت مالک عالم است. تمام امور اختیارش بدست اوست. اگر هم ما اختیاری برای خودمان فرض می کنیم به خاطر بنا به خواست اوست.
پناه بر خدا که چقدر راحت انس های نادرست می تونه اختیار ما رو بدست بگیره و ما رو اسیر کنه.
می بینی وقتی انس با بازی های رایانه ای می گیریم چقدر این انس ما رو به خودش مشغول می کنه.
یه برنامه نویس بازی می تونه برای انحراف اعتقادات یه بازی بنویسه و فردی که با او بازی انس می گیره بدون این که بفهمه بعضی باورهایش تغییر جهت می دن. این تازه یه مثال ساده اش هست.
حالا من فکر می کنم این انس دیگه بقیه مسیر را هدایت می کنه ..یعنی سپردن خودمان به مالک و اله حقیقی
پس می تونیم با جدا شدن از انس های غیر حقیقی زمینه رشد اون ها رو هم فراهم کنیم البته جدایی در صورتی که نتونیم انس را هدایت کنیم
  اگر بودن دوستی با تو باعث اعمال عبادی او شود و نبود تو او را به سمت و سوی خلاف ببرد با او قطع رابطه کن ..چون به جایی نمی رسد
البته گاهی ما می تونیم زمینه ساز بشیم ..نمی دونم منظورم را رسوندم یا نه
بعد در جهت طاعت از اون انس استفاده می کنیم تا به سمت کمال برویم
مثلا من اگر عاشق مادرم هستم از خودم بپرسم خدایت چه انتظاری از تو در قبال مادر دارد ؟
اگر عاشق امام زمانم عج هستم ببینم طبق خواسته ایشان عمل می کنم یا نه
و در حقیقت انس مان را محک بزنیم
کسی که حقیقتا انس دارد طبق خواسته انیس خود عمل می کند

بله و اگر انسی این احساس نیاز ما به خدا را زیاد نکند باید اصلاحش کنیم. باید در آن انس پناهندگی به رب را بیابیم.
یعنی در این پناه بردنت به خدا ، سعادت دیگری جدا از سعادت تو نیست .
اگر برای پناه بردنت به خدا برنامه می ریزی و دردمندی در این دردمندیت برای خودت دغدغه برای سعادت دیگران هم بایستی داشته باشی.
بدان که اگر جامعه ات به سمت نادرستی است و با غیر خدا انس دارد تو هم بایستی از این بابت دردمند باشی. حداقلش این است که برای انس خود و دیگران دعا کنی.
این یعنی در عین اینکه ما ت ودر جمع هستی و با جمع هستی اما بدان انمست باید تو را به خدا برساند ..مثلا در همین خانواده کوچک خودمان نگاه کنیم ...وقتی عشق به پدر مادر خواهر و برادر و همسر و فرزند ما را به سجده در برابر خدا بیندازد آن عشق همان انسی است که خدا می خواهد
خب همین که ذکر واژه ناس می شود بیان می کنه که پناه بردنش بایستی حیثیت جمعی داشته باشد.
یک معنایش اینه که خب وقتی تو وجودت با یک چیز دیگری انس گرفته وارد یک جمعی شده ای و اصلا وقتی تو انس می گیری وارد یک جمعی شده ای و حیثیت جمعی داری حتی اگر این چیز دیگر که با آن انس داری یک شی باشد و انسان نباشد.
یه معنای دیگرش شاید این باشد که که پناه بردن انسان حیثیت جمعی دارد.
حالا برای این که بفهمیم کدام انس در جهت رب است می توانیم با بررسی کوچکی پیدا کنیم
این که وارد شدن یک فرد دیگر در زندگی ما ..یک دوست ..همسر ..فرزند .. خدایمان را در دلمان کوچکتر می کند یا بزرگتر می تواند جهت انس ما را نشانمان دهد

رب ناس را می تونیم بگیم پرورش دهنده انس ها ؟ یعنی به هر چه انس بگیری خدا در همان راه سوقت می دهد ..پس این انس داشتن را خیلی باید بهش دقت کنیم ... مدام انس هامون را بررسی کنیم و تذکر دهیم و تمرین کنیم
آقای قرائتی می گفتند بگو خدایا هر چیزی که محبت تو را از من می گیرد ، از من بگیر
من امتحان کردم اگر با تمام وجود بگویی کارساز است
ممنون
خیلی تمثیل جذابی بود.
بله و وقتی انسان ربش را بشناسد و تمام انس هایش را به سوی او تنظیم کند به او پناهنده شده است.
انسان می بیند که ربش چه کمالی را برای او تعیین نموده است و انس هایش را در راستای آن تنظیم می کند. پس انس هایش به سویی است که کمالش رشد یابد و نقص هایش کم شود.
ناس حیثیت جمعیتی انسان را بیان می کند. می گوید که حیات انسان دور از حیثیت اجتماعی اش نیست.
فلسفه خرده  آینه های حرم می دونی چیه ؟ این که ما در اون ها شکستن خودمون را ببینیم و بدونیم خیلی کوچکیم در برابر غنی مطلق
کوچک تر ها را دیدی در مشکلات به دامن بزرگترها پناه می برند ؟
همانگونه خود را در دامن خدا رها کنیم
یهود می گفت ان الله فقیر و نحن اغنیاء
و مسلمان می گوید انتم الفقراء الی الله
این فقر که در ما ایجاد شود دست بسوی هر کسی دراز نمی کنیم ...می دانیم کریم کیست و کجا برویم که غنی مان کند
لازمه قل درست اینه که باورهایت درست باشه. به بیان این سوره درست پناه ببری به رب
رب همان کسی استت که تو را به سوی کمال سوق می دهد و از نقص دور می کنه.
در واقع اوست که کمال تو را تعریف کرده است. پس رجوع کن و ببین که او چه کمالی برای او تعیین نموده است.
همین که انسان رب خود را بشناسد و به او پناه برد ابرازهایش درست می شود.
وقتی به کسی یا چیزی انس پیدا می کنی همه وجودت سکناتت حرکاتت می شود او ..مثل همین دوست داشتن های دنیایی ... حالا اگر انس ما جهت بگیرد به سمت رب واقعی چه می شود ...هر کاری می کنیم اول از خود بپرسیم ان کسی که من فکر می کنم با او انس دارم ( خدا ) می پسندد ؟
کم کم با این تمرین انس من هم بیشتر می شود و انس شوق می آورد ... شوق همه انس های دیگر را از بین می برد و همه ، او می شوی
نکاتی از آیه اول:
به تو امر می شود که ابراز کنی باوری را. حالا این باور اینه که تو نیاز داری به پناه بردن.
خیلی باور عمیقی است که تو نیاز داری به این که پناه ببری.
خب آدم به هر کسی پناه نمی بره. پناهگاه بایستی برتری هایی داشته باشه. همین آدم متوجه شه که موجود نیازمندی است خیلی درک خوبی از خودش بدست میاره.
حالا این قل ابتدای کار است و به عبارتی خمیر مایه کار
اگر این خمیر مایه درست باشد ما به مقصود می رسیم ...ابراز کن یعنی با تمام سلول هایت پناه ببر ...نه فقط ابراز زبانی
حالا لازمه این قل به تمام معنا شدن و توفیق سوق بسوی کمال ،چیه ؟
بله
در واقع ما با ابراز باورها آن باور ها رو تمرین می کنیم.
می گن عمل صالح ایمان رو قوی می کند. آدم یاد همین حرف شما می افته. وقتی ابراز می کنی داری باورهات رو تثبیت می کنی.
پس آدم به این می رسه که چقدر اعمالش مهمه. هر عمل ریز و درشتش. هر عملی بروزی از یه باوره و ما با عمل های نادرستمان باور نادرستی رو داریم در درونمان تثبیت می کنیم.
بله
شما درست می فرمایید.
پیامبر وقتی ابراز می کند نیاز هایش را ما متوجه می شویم که نیازهایی غیر آنچه ما متوجه آن شده بودیم هم هست. پس با همین ابراز هایش ما داریم تربیت می شیم که چطور بایستی باشیم.
انسان بنا به نیازهایش جهت گیری می کند. با تنظیم نیازها جهت ما تنظیم نیاز می شود.
بعضی وقت ها با ابراز کردن حتی اگر در وجود ما تثبیت نشده باشه می تونیم به جایگاه بالاتری برسیم ..همین که یک نفر باوری را در خودش تقویت کند ...مثلا بگوید من صبور  هستم حتی اگر نباشد می شود
پس می شه اینو گفت که ابراز کردن ادراکات ، ادراکات ما رو قویتر و باورهای ما رو تقویت می کنه
همین که می فرماید قل یعنی تو بایستی باور هایی داشته باشی. تو بنا به ادراکاتت (قلب) باورهایی داری که این باور ها بایستی متناسب با بندگی خدا باشد چون تو وقتی مورد خطاب خدا قرار می گیری پس به او باور داری که او خدای توست و بایستی به اوامرش عمل کنی.
پس حالا که چنین باورهایی داری ابراز کن باورهایت را بنا به ادراکاتت. پس هر چه ادراکات قوی تری داشته باشی باورهای بهتری داری و باورهایت عمیق تر است.
حال بیا ابراز کن باورهایت را.
من فکر می کنم شاید این به جایگاه رسیدن فقط در مورد پیامب رصلی الله علیه و اله باشه ..بعد ایشون با ابراز دسته جمعی بقیه را به این جایگاه هدایت می کنند البته نمی دونم درست می گم یا نه
یعنی گاهی ابراز کننده می تواند بقیه را به مرحله ابراز هدایت کند
بعضی اوقات ما یادمون میره ( خودمو می گم ) بعد ممکنه با دیدن احتیاج کسی به پناه بردن خود ما هم پی ببریم به این احتیاج در خودمون
پس ابراز باعث اجتماعی شدن این امر یعنی پناه بردن می شه
وقتی امری به انسان انجام می گیرد همین که امر می شود یعنی بنده به جایگاهی رسیده است که از جانب خداوند به او امر می شود. او در جایگاهی قرار گرفته که خداوند او را خطاب خود قرار می دهد و همچنین به او امری هم می کند.
و حالا بعد از فهم اهمیت این خطاب و امر می بینیم که امر نموده که قل. ابراز کن آنچه در قلبت هست به هر وسیله ای

بسم الله

قل اعوذ برب الناس

وقتی خداوند به بنده اش امری می کند یعنی لازم است که بنده اش کاری را انجام دهد.
پس وقتی خدا امر می کند که قل پس لازم است که انسان بعضی چیزها را ابراز کند. پس بعضی موارد ابراز کردنی هستند مثل اعوذ
سلام عزیز ... امروز شما شروع کنید
سلام
هستم اگر اومدید.
خدا نگهدار ...انشاء الله برات کربلا بدن برای گردانمون ...
یا حسین
خدا رو شکر
انشاالله همیشه در پناه قرآن باشی و باشیم. 
روز بعدی رو هماهنگ کنیم بعدا
ممنون و با اجازه ات
خواهش می کنم عزیزم ...اینم خودش یک امتحان بود برای من
شاید خدا می خواست ببینه حرکتم با نیومدن شما متوقف می شه یا نه
از محضر سوره بهره می بردم در نبود شما ..پس اذیت نشدم
ببخشید امروز اذیت شدید. نظر نوشته بودم اما نمی رفت و متوجه ام نشده بودم. می بخشید. انشاالله دفعه بعد جبران شه

تو سوره فلق مصادیق مسئله شرور مانع شروع حرکت بودن هست و در سوره فلق مسئله شرور ایجاد انحراف در حرکت به وسیله وسوسه
مصادیق شرور چی هست ؟ همان شروری که ما رو از حرکت باز می دارد و یا از ادامه حرکت منصرف می کند ؟
سوره فلق سخن از شروع دارد و سوره ناس سخن از ادامه مسیر
و سوره ناس یاد می گیریم که چطور حرکت در مسیر حفظ شه.
و در مورد سؤال دوم

با خواندن این دو سوره  و نشستن آن در جان انسان ، توقف های ما به حرکت تبدیل می شود و در انجام کارهای نیک تأخیر را به هیچ وجه جایز نمی دانیم و به این ترتیب می توانیم با عنایت خدا موانع ظهور را برداریم و زمینه را برای تشریف فرمایی حضرت صاحب عج برداریم ...انشاء الله

سلام در مورد سؤال اول

اگر انسان اعتقاد به وجود مدبری داشته باشد که نواقص او را برطرف می کند وبه سمت کمال سوق می دهد و اعتقاد به ملکی داشته باشد که قدرتش بر همه قدرت ها احاطه دارد و خیر و شر او را بهتر  می شناسد و اعتقاد به الهی داشته باشد وبا او انس بگیرد در هر پیشامد به رب و ملک و اله واقعی پناه می برد و از انحرافات مصون می شود ولی پناه بردن به کسی که خود نواقصی دارد و قدرتمند نیست و برای پرستش شایسته نیست انسان را در جاده انحراف پیش می برد .  



سلام عزیزم
عید ت مبارک باشه
بفرما. شروع کنید
سلام خوشحالم از امروز که ولادت امام حسین علیه السلام است من با گروه همراه شدم  و بالاخره رسیدم  ...عید همگی مبارک
بدو عزیزم
منتظرتیم.
یاعلی
سلام بر دوستان طاهایی ..
تا شما رو پیدا کردم رفتم و الان که برگشتم مواجه شدم با کلی مطالب خوب که حقیقتا خواب را از چشمم برد ... خیلی دلم می خواست دسته بندی کنم و در یک فایل نگهداری کنم ولی از اونجایی که من تازه اومدم و هنوز نه کتابی خوندم و نه صوتی را درست و پیمون گوش دادم ترجیح می دم فعلا دسته بندی نکنم
در مورد کلمه قل من فکر می کنم خداوند خواسته از طریق وحی بر پیامبرش به ما هم یاد بدهد..یعنی این آیه اول بار بر پیامبر صلی الله علیه و آله وحی شده اما خطاب به تک تک ما انسان ها است ..
در دو آیه بعد این نکته به ذهنم آمد که این قل فقط یک بیان نیست .. بلکه با تمام اعضائم باید به خدا پناه ببرم ..یعنی پناه بردن زبانی قلبی و عملی ..یعنی تمام وجود من قل باشد
و اما گام های شیطان :

گامهای شیطان

اول ، کفر و شرک

اگر نشد ، بدعت   مثل قوم موسی که گوساله پرست شدند

اگر نشد : کبائر  مثل دروغ و غیبت و زنا و ربا

اگر این کید هم اثر نکرد صغایر یعنی گناهان کوچک مثل حرف لغو و نگاه به نامحرم ..

اگر نشد ،اشتغال به مباحات ، بجای واجبات  مثل ترجیح دادن چیزی بر نماز اول وقت

و اگر باز هم نشد : عبادات سبک نسبت به عبادت سنگین : مثل نماز آخرو وقت و فرادا و بدون اذان و اقامه


پس علت این که ما از وسوسه شیطان به خدا پناه می بریم این است که وسوسه  یک مرز است ..اگر از این مرز رد شدیم گرفتار عواقب بعدی  می شویم و به تدریج به جایی می رسیم که خداوند فرمود و زین لهم الشیطان اعمالهم

پس باید جلو ضرر را زود گرفت ..نه این که بگوییم آب که از سر گذشت چه یک وجب چه ده وجب

و یک نکته که یکی از آقایون می گفتند ما گاهی به این خیال که عمل مستحبی است و من حال ندارم ..انجام نمی دهیم ..می گفتند اگر حال زیارت نداری بیا زیارتنامه را شروع کن ببین باز هم حال نداری ؟ گاهی این وسوسه شیطان است و با شروع کار ، می بینیم تازه  بیشتر از همیشه هم حال داریم

عذر می خوام اگر از راه نرسیده رفتم پشت تریبون ... مثل حال الان من مثل کسی هست که از شدت تشنگی نمی دونه چطور یآب را سر بکشه  ترجیح می دم  کمی بیشتر با این دو سوره خلوت کنم و بعد برداشت هایم را تقدیم کنم انشاء الله ..فعلا من باب اعلام حضور و مطالبی که حین خواندن بیان عزیزان به ذهنم رسید چیزهایی گفتم

تازه فردا انشاء الله بسم الله شروع کار من است ..  خیلی دعا کنید .. یادم رفت بگم زیارت همه تون قبول  ..نائب الزیاره تون در شهر بانوی کرامت بودم .. جا داره از خانم احمدیان عزیز تشکر کنم به خاطر همراهی و محبت هاشون
باید بدوم ..اگر کمی دیر رسیدم منتظرم باشید  ..پشت سرتان را نگاه بیندازید مولا جان
یا مهدی عج
 


سلام به همه طاهایی ها
ازهمه تشکر می کنم بخصوص خانم احمدیان 
به امید دیدار در سفره ای با رنگ و بوی تازه .
حق نگهدارتان
 با نو نسیم و ارادتمند عزیز چند تا سوال پرسیدن که اگر هنوز به سوالاتشون جواب داده نشده بفرمایند.
انشاالله که به حق این دو سوره مبارک به حقیقت به رب ناس و فلق پناهنده شویم و ابرازش کنیم؛ انشاالله

از آیه بعد این نکته برمیاد که وسواس خناس همواره شر است. پس تاخیر در هر امری که علم به خیر بودنش داریم شر است.
وسواس خناس دو ویژگی پنهان بودن و تاخیر افکنی رو داره.
که این وسوسه رو از صدور وارد می کنه و سربازان این شر می توانن جن و ناس باشن. که با توجه به نظرات قبلی و صوت واژگان مردم و وسوسه به نظر میاد صحبت ها کافی باشه و انشاالله به عنایت الهی و رب عالم نقصش برطرف شود و به سوی کمال سوق داده شود.
یا علی
نکته ای باید بهش اشاره شه اینه که براساس سوره فلق انسان مراحل رشد داره. پس اگر امروز درجه پناهندگی به خدایش کمه نباید ناامید شه و همین که می بینه خدا اون رو متوجه این نکات کرده یعنی خدا او رو مورد خطاب قرار داده که «قل»: بیا و ابراز کن این پناهندگیت را. همین که شخص متوجه معبودش می شود همین توجه مراتبی از « قل» است
حالا حرف سوره ناس هم این است که انسانی که متوجه رب و مالک و اله ناس می شود آماده عروج است و تنها یک مانع بزرگ او را تهدید می کند و آن «تاخیر» است.
همین که انسان در این پناهندگی تاخیر اندازد به وسوسه خناس جواب مثبت داده است. البته هر چه علم به نیاز و ابراز پناهنگی به رب و مالک و اله بیشتر باشد٬ انسان بیشتر از این وسوسه ها محفوظ است چون این حس نیاز اون رو از تاخیر باز می داره.
انسان بنا به حیرت هایش انس می گیرد. هر چه بتواند انسان را به تحیر وا دارد انسان را متوجه کوچکیش می کند و در همین سیر انسان را تحت سلطه قرار می دهد. 
پس اگر انسان بنا به تکیه اش به قدرتی بالاتر این حس ذلت در برابر غیر خدا را از خود دور کرده باشد بنا به هر تحیری توجه اش از خدا برگردانده نمی شود. 
هر الهی که انسان را واله خود کند توجه و انس او را معطوف به خود می کند.

پس نتیجه این سه آیه این می شود اگر شخصی جهت گیری و توجه و هدف و مسیرش به این هدف را درست تنظیم نکرده باشد به رب حقیقی پناهنده نشده است.
اگر شخصی برای خودش ملکی و تسلطی و قدرتی قائل شود به مالک حقیقی پناهنده نشده است.
اگر شخصی با اله حقیقی پر نشده باشد که توجهش به غیر او نیز منحرف می شود پس به اله حقیقی پناهنده نشده است.
انسان همین که متوجه ربش می شه و قبلش متوجه نیازمند ی هاش این رو می فهمه که مالک چیزی نیست و حتی اختیارش هم از خودش نیست. انسان بنا به مالکیت هایی که برای خودش فرض کند انس می گیره. در حالی که اگر متوجه عدم مالکیت خودش بر آنچه ملک خودش فرض کرده بشه متوجه مالک خودش می شود. مالکی که انسان مالکیتش بنا به او معنا پیدا می کنه. پس هر گاه ملکش رو به سوی مالک حقیقی قرار بده انسش رو در مسیر صحیحی قرار خواد داد انشاالله.
انسان بنا به اون چه باهاش انس بگیره تعریف می شه. هر چه با معانی با ارزش انس بگیره انسان باارزش تری می شه و بالعکس. 
انسان همین که متوجه این ویژگی اش بشه که چقدر راحت با چیزهای مختلف انس می گیره متوجه ضعف خودش می شه که چقدر راحت این انس ها می تونن منجر به انحرافش از حقیقت زندگی بشن. پس متوجه می شه که بایستی انسش رو در راستای مسیر و هدفش قرار دهد.
البته اگر مسیر و هدف نداشته باشه به راحتی با همین انس ها به هلاکت می رسه.
پس انسان ذاتا اجتماعی است چون همین که انس می گیره وارد یه جمعی شده؛ خودش و آنچه باهاش انس داره. 
ناس حیثیت اجتماعی انسانه. پس اگر ناس به رب خودش که علم به کمال او داره پناه نبره انسش از ربش منحرف می شه و زمینه هلاکتش آسان. پناهندگی به رب ناس شامل درک و علم به آنچه باید با اون انس گرفت تا به کمال رسید و تنظیم مسیر و ... می شه. پس اولین قدم تنظیم توجه و حب و بغض انسانه. در واقع انسان بدون نظم و برنامه انسش رو درست تنظیم نکرده و به رب ناس پناهنده نشده.
انشاالله که به حق اهل بیت به رب ناس پناهنده شویم.
با سلام
خب یه دور سوره ناس رو روخوانی کنیم: 
سوره امر به ابراز باوری قلبی می کنه که منجر به پناهنده شدن به رب ناس می شود. پس کسی که به او چنین امری می شود متوجه نیازمند ی خودش شده. پس مورد خطاب سوره در خودش تامل کرده. 
خوش به سعادتش. کسی که متوجه نیازش بشه آماده رشده. چون می بینه که باید به یه کامل تری متصل بشه و اگر در این مرحله اون وجود کامل رو درست بشناسه سعادتش رو تضمین کرده. انشاالله که خدا بهمون توفیق بده تا هر آن به این نیازمندی ها واقف تر بشیم.
خب این شخص نیازمند از تامل در خودش متوجه نیازمند ی های بیرونیش هم می شه. یعنی بنا به نیاز درونش متوجه بیرونش شده. 
پس در گام اول متوجه شدیم که لازمه پناهندگی علم مقدس نیازمندیه.
صوت واژه مردم رو گوش دادم. خیلی خوب سوره ناس رو می گه. توصیه می کنم گوش بدید.
یا علی
به نام خدا

با سلام

عزیزان گردان طاها برای انس و فهم بیشتر از واژه "ناس" می توانید صوت معنای این واژه را با عنوان "واژه مردم" از قسمت "نکاتی سریع و مختصر" دریافت کنید.

با تشکر
در صوت جلسه چهارم این نکته طهارتی ذکر می شه که:

تا تشخیص می دهی با توجه به اوامر الهی که وظیفه تو چیه در انجام وظیفه ات تاخیر نینداز. انس با امام زمانت رو در این قرار بده که از کندی پرهیز کنی و سرعتت رو در انجام واجبات بالا ببری.

و این رو بدون که در هر لحظه بایستی خیر گزین باشی وگرنه شر رو انتخاب کردی. خیر یعنی بهترین کار یعنی انتخاب بهتر بین خوب و بهتر. به خاطر همین برای تشخیص وظیفه ات علمت رو افزایش بده. علم انسان هم با انس هر چه بیشتر با قرآنه تا با توجه به قرآن بفهمی هر لحظه وظیفه و خیرت در چیست.

یا علی
خب پس به تایید صحبت های بقیه بچه ها و صوت جلسه چهارم این سوره صحبت از تسلیم در برابر خدا و به خصوص عدم تاخیر در این اطاعت می کنه. یعنی انسان بایستی وظیفه محور باشه و در هر برهه تاریخ و زمان وظیفه اش رو بشناسه و در انجام اون تاخیر نیندازه. 
در اینجا فرق "قل" در دو سوره ناس و فلق مشخص می شه. "قل" سوره فلق می فرماید که حرکت کن، فلق ها رو بشناس و حرکت کن و در واقع این ها یعنی ابراز پناه بردن به رب فلق. " قل" سوره ناس می فرماید که تاخیر نینداز. وظیفه ات رو بشناس و در انجامش تاخیر نینداز.

انشاالله که به برکت این دو سوره مبارک حقیقتا به رب ناس و فلق پناهنده بشیم و این پناهندگی رو تمام شئونات زندگی ابراز کنیم به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد.
بسم رب ناس
یا اجازه تان چند نکته از صوت جلسه چهارم (گام سوم در آموزش تدبر در قرآن) خدمتتان بگم:

در کتاب ساختار وجودی انسان (از کتاب های مدرسه قرآن و عترت) ذکر شده که فعل مرحله قبل از عمله. یعنی شخص نیت کرده و همه مقدمات فراهمه می ره که عمل رو انجام بده به مرحله قبل عمل می گویند فعل. نام دیگر فعل صدر است. شیطان میاد این جا بذر خودش رو می پاشه و اگر بذرش پس زده نشه و شخص مانع رشد این بذر نشه این بذر ها رشد می کنن و ریشه می دوانن تا می رسه به ادراکات انسان. 
یعنی این طوری نیست که شیطان از انحراف فکر آدم شروع کنه، نه. میاد اول در خروجی انسان خلل ایجاد می کنه و بعد به مرور در ادراک و علم انسان خدشه وارد می کنه.

یعنی فکر نکنید میاد می گه امام زمان بده یا یاری اش نکن. اتفاقا گاهی شیطان میاد حالات معنوی ایجاد می کنه یا سرعت فرد رو با ایجاد غفلت در وظیفه اش کند کند. سرعتش رو کاهش بده.
می گه امامت خوبه ها اما حالا لازم نیست همین الانم بری به یاری اش. حالا این فیلم رو ببین. حالا این کلاس رو برو. حالا یه استراحت بکن. عجله ای نیست. در واقع میاد تاخیر می ندازه در انجام خیر و بدین ترتیب به مرور اعتقادات فرد رو سست می کنه و حتی او رو از حق منحرف می کنه.

معاویه شخصیت بسیار ملعونی است. خیانت هایی در تاریخ انجام داد که خیلی از رهبران کفر نتونستن اون کار ها رو بکنن. در جریان کفر نظام سازی کرد. این خیلیه. خب اگر چنین شخصی نابود می شد خیلی از این آسیب ها و حملات به اسلام نبود دیگه. در چنگ صفین لشگر امام علی داره بر معاویه پیروز می شه. یعنی فقط چند دقیقه مونده تا معاویه سرنگون شه که قرآن ها به سر نیزه می رن. اینجا چند نفر از سپاه امام ، امام رو دوره می کنن و بر امام شمشیر می کشن که ما با قرآن جنگ نداریم. امام به مالک اشتر نامه ای می نویسن که مالک برگرد. مالک در جواب امام می گه که اگر تنها ساعتی به من مهلت دهی سر معاویه رو برات میارم. امام در جواب نامه می فرماین که می دونم مالک اما تا ساعتی دیگر ،علی زنده نمی ماند. بعد این واقعه می شه که معاویه اینقدر به حملاتش به اسلام ادامه می ده، صلح امام حسن، شهادت امام حسن، واقعه کربلا و ... همه اینها از همین نابود نشدن معاویه است. 

می بینید اگر مومنین در سپاه امام علی تنها ساعتی حق رو یاری می کردن معاویه نابود شده بود اما این درنگ ، این نتیجه وسوسه خناس و این کوتاهی در یاری حق موجبه این همه آسیب شد.

از امام علی می پرسن که چه شد که خانه نشین شدید: می فرمایند چون شما در حق کند بودید و آنها در کفر قاطع. می بینید همه اینها از تاخیر و کاهش سرعت در انجام عمل خیره. همه اینها از تاخیر در یاری امامه.
فرمانده جان ، عزیزم ، ما شما رو می شناسیم ، شرمنده میکنی جانا
به نام خدا

با سلام

عزیزان گردان طاها برای انس و فهم بیشتر از واژه "وسوسه" می توانید صوت معنای این واژه را از قسمت "نکاتی سریع و مختصر" دریافت کنید.

با تشکر
به نام خدا

با سلام

عزیزان گردان طاها برای انس و فهم بیشتر از واژه "مالکیت" می توانید صوت معنای این واژه را از قسمت "نکاتی سریع و مختصر" دریافت کنید.

با تشکر
راستی اینم بگم: به مطالبتون سر می زنم و اگه کامنت نزاشتم دلیل بر سر نزدن نیست . دلیل بر بی سوادیه!
میخونیم و استفاده می کنیم
خدا قوت . یا علی
پاسخ:
با سلام

با تشکر از همراهی شما که اعلامش مایه سرور ماست. ممنون که بهمون می گید.

علی یارتون
سلام
مباحثه خوبی بود. استفاده کردیم.

برداشت شخصی بنده از این سوره اینه که موجوداتی هستند که میتونن به ما آسیب برسونن و وسوسه کنند در حالی که ما شاید آگاه نباشیم . و این پناه بردن به خداوند که صاحب اختیار همه هست و قدرتی بالاتر از او وجود نداره ، تنها راه در امان ماندن از این خطرات است.
سلام به همگیییییییییییی
به به اینجا چه خبره. خدای من چه جای خوبیه اینجا. بهشته واقعا، مگه بهشته غیر اینه که یه جاییه که خدا و قرآن و اهل بیت و مومن ها هستن. خب پس بهشت اینجاست دیگه خداجون ممنون که طعمی از بهشتت رو که با قرآن و همراهی با مومنات بود رو به ما چشاندی. 

ممنون خانم مهین السادات. خیلی این متن های ادبی شما خوبه و باعث می شه یه آدمی که با متن ادبی بیشتر از متن عادی ارتباط می گیره هم بتونه از جمع ما استفاده کنه. خیلی ممنون که راه آدم هایی خوبی مثل خودتون رو به روی جمعمون باز می کنید.

ممنون بانو نسیم خوشحالمون می کنی که از پیشمون نمی ری و تازه بودنت رو بهمون می گی.

ممنون نجمه نازنین. من اگر شما رو نداشتم چه می کردم؟ خیلی ممنون که اینقدر صبوری و نگاه های پرنقص بنده رو تحمل می کنی و اشکالاتی که به نظرت میاد رو می گی . دیگه زکات عقل تحمل جاهلان است. می بخشید که موجب زحمت شما می شم. دعا که نگاه بنده هم درست شه. دیگه اگر هم اصلاح نشدم به بزرگواری ات ببخش و بازم دعا کن انشاالله درست می شه. و همچنان از نظرات عالی شما و تنوع منابع مورد استفاده تان حظ می کنیم و می بریم.

یا علی 
این جمله صفت (وسواس خناس ) است ، و مراد از (صدور ناس ) محل وسوسه شیطان است ، چون شعور و ادراک آدمى به حسب استعمال شایع ، به قلب آدمى نسبت داده مى شود که در قفسه سینه قرار دارد، و قرآن هم در این باب فرموده : (و لکن تعمى القلوب التى فى الصدور).

باز در مجمع البیان است که از انس بن مالک روایت شده که گفت : رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: شیطان پوزه خود را بر قلب هر انسانى خواهد گذاشت ، اگر انسان به یاد خدا بیفتد، او مى گریزد و دور مى شود، و اما اگر خدا را از یاد ببرد، دلش ‍ را مى خورد، این است معناى وسواس خناس
در همان کتاب آمده که عیاشى به سند خود از ابان بن تغلب ، از جعفر بن محمد (علیهماالسلام ) روایت کرده که فرمود: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرموده : هیچ مومنى نیست مگر آنکه براى قلبش در سینه اش دو گوش هست ، از یک گوش فرشته بر او مى خواند و مى دمد، و از گوش دیگرش وسواس خناس بر او مى خواند، خداى تعالى به وسیله فرشته او را تاءیید مى کند، و این همان است که فرموده : (و ایدهم بروح منه - ایشان را به روحى از ناحیه خود تاءیید مى کند).
المیزان
اولا: چرا در میان همه صفات خداى تعالى خصوص سه صفت : (ربوبیت ) و (مالکیت ) و (الوهیت ) را نام برد؟ و نیز چرا این سه صفت را به این ترتیب ذکر کرد، اول ربوبیت ، بعد مالکیت ، و در آخر الوهیت ؟ و گفتیم ربوبیت نزدیک ترین صفات خدا به انسان است و ولایت در آن اخص است ، زیرا عنایتى که خداى تعالى در تربیت او دارد، بیش از سایر مخلوقات است . علاوه بر این اصولا ولایت ، امرى خصوصى است مانند پدر که فرزند را تحت پر و بال ولایت خود تربیت مى کند. و ملک دورتر از ربوبیت و ولایت آن است ، همچنان که در مثل فرزندى که پدر دارد کارى به پادشاه ندارد، بله اگر بى سرپرست شد به اداره آن پادشاه مراجعه مى کند، تازه باز دستش به خود شاه نمى رسد، و ولایت هم در این مرحله عمومى تر است ، همچنان که مى بینیم پادشاه تمام ملت را زیر پر و بال خود مى گیرد، واله مرحله اى است که در آن بنده عابد دیگر در حوائجش به معبود مراجعه نمى کند، و کارى به ولایت خاص و عام او ندارد، چون عبادت ناشى از اخلاص درونى است ، نه طبیعت مادى ، به همین جهت در سوره مورد بحث نخست از ربوبیت خداى سبحان و سپس از سلطنتش سخن مى گوید، و در آخر عالى ترین رابطه بین انسان و خدا یعنى رابطه بندگى را بیاد مى آورد، مى فرماید: (قل اعوذ برب الناس ملک الناس اله الناس ).
و ثانیا: روشن گردید که چرا جمله هاى (رب الناس ) (ملک الناس )، (اله الناس ) را متصل و بدون واو عاطفه آورد، خواست تا بفهماند هر یک از دو صفت الوهیت و سلطنت سببى مستقل در دفع شر است ، پس خداى تعالى سبب مستقل دفع شر است ، بدین جهت که رب است ، و نیز سبب مستقل است بدین جهت که ملک است ، و نیز سبب مستقل است بدین جهت که اله است ، پس او از هر جهت که اراده شود سبب مستقل است ، و نظیر این وجه در دو جمله (الله احد الله الصمد) گذشت .
و نیز با این بیان روشن گردید که چرا (کلمه ) ناس سه بار تکرار شد، با اینکه مى توانست بفرماید: (قل اعوذ برب الناس و الههم و ملکهم ) چون خواست تا به این وسیله اشاره کند به اینکه این سه صفت هر یک به تنهایى ممکن است پناه پناهنده قرار گیرد، بدون اینکه پناهنده احتیاج داشته باشد به اینکه آن دو جمله دیگر را که مشتمل بر دو صفت دیگر است به زبان آورد، همچنان که در صریح قرآن فرموده : خداى تعالى اسمائى حسنى دارد، به هر یک بخواهید مى توانید او را بخوانید، این بود توجیهات ما در باره آیات این سوره ، ولى مفسرین در توجیه هر یک از سوالهاى بالا وجوهى ذکر کرده اند که دردى را دوا نمى کند
المیزان
طبع آدمى چنین است که وقتى شرى به او متوجه مى شود و جان او را تهدید مى کند، و در خود نیروى دفع آن را نمى بیند به کسى پناهنده مى شود که نیروى دفع آن را دارد، تا او وى را در رفع آن شر کفایت کند، و انسان در اینگونه موارد به یکى از سه پناه ، پناهنده مى شود:
یا به ربى پناه مى برد که مدبر امر او و مربى او است ( اشاره به ربوبیت خداوند) ، و در تمامى حوائجش از کوچک و بزرگ به او رجوع مى کند، در این هنگام هم که چنین شرى متوجه او شده و بقاى او را تهدید مى کند به وى پناهنده مى شود تا آن شر را دفع کرده بقایش را تضمین کند، و از میان آن سه پناهگاه ، این یکى سببى است فى نفسه تام در سببیت .
دومین پناه ، کسى است که داراى سلطنت و قوتى کافى باشد( اشاره به مالکیت)، و حکمى نافذ داشته باشد، به طورى که هر کس از هر شرى بدو پناهنده شود و او بتواند با اعمال قدرت و سلطنتش آن را دفع کند، نظیر پادشاهان (و امثال ایشان )، این سبب هم سببى است مستقل و تام در سببیت .
در این میان سبب سومى است و آن عبارت است از الهى که معبود واقعى باشد ( الوهیت)، چون لازمه معبودیت اله و مخصوصا اگر الهى واحد و بى شریک باشد، این است که بنده خود را براى خود خالص سازد، یعنى جز او کسى را نخواند و در هیچ یک از حوائجش جز به او مراجعه ننماید، جز آنچه او اراده مى کند اراده نکند، و جز آنچه او مى خواهد عمل نکند.
و خداى سبحان رب مردم ، و ملک آنان ، و اله ایشان است ، همچنان که در کلام خویش این سه صفت خود را جمع کرده فرموده : (ذلکم الله ربکم له الملک لا اله الا هو فانى تصرفون ) و در آیه زیر به علت ربوبیت و الوهیت خود اشاره نموده ، مى فرماید (رب المشرق و المغرب لا اله الا هو فاتخذه وکیلا)، و در این آیه اى که از نظرت مى گذرد به علت مالکیت خود اشاره نموده مى فرماید: (له ملک السموات و الارض و الى الله ترجع الامور)، پس اگر قرار است آدمى در هنگام هجوم خطرهایى که او را تهدید مى کند به ربى پناهنده شود،
الله تعالى تنها رب آدمى است و به جز او ربى نیست ، و نیز اگر قرار است آدمى در چنین مواقعى به پادشاهى نیرومند پناه ببرد، الله سبحانه ، پادشاه حقیقى عالم است ، چون ملک از آن او است و حکم هم حکم او است . و اگر قرار است بدین جهت به معبودى پناه ببرد، الله تعالى معبودى واقعى است و به جز او اگر معبودى باشد قلابى و ادعایى است .
و بنابر این جمله (قل اعوذ برب الناس )، دستورى است به رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم )،به اینکه به خدا پناه ببرد، از این جهت که خداى تعالى رب همه انسانها است و آن جناب هم یکى از ایشان است ، و نیز خداى تعالى ملک و اله همه انسانها است و آن جناب هم یکى از ایشان است .

تفسیر المیزان
این دو سوره جای تامل بسیار داره ، ما در سوره فلق از شر تمام شرور بیرونی به رب الفلق ، استعاذه بردیم ، اما این جا از شر وسوسه های که درونی هستند به از سه وادی به خدا پناه می بریم ، پوسیدگی از درون بسیار مهلک تر از فرو ریختن دیوار های ظاهری هست..
" چنان چه ذکر شد برای تفکر پیرامون سوره، مطالعه واژگان و ارتباط آن ها وداشتن تصویری روشن از آن ها ضروری است . این واژگان هستند که ما رابه عمق مفاهیم آیات و غرض سوره سوق می دهند " تدبر در قرآن ص 99 این جمله بسیار زیبا و فوق العاده است.

من مثال دیگری درباره تسلیم و بیان عقلی می یارم ، در سوره کهف داستانی هست که حضرت موسی ع به دنبال حضرت خضر ع میرن به هدف شاگردی ، ..... بقیه داستان رو در کتاب مقدس مطالعه کنید روشنگری جالبی دارد...

عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ

قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

......

آقای  قاضی ، همیشه می فرمودند در این طریق استاد نصف راه است ، هر کس استاد رو یافت نصف مسیر رو فی النفسه رفت.

لازم هست در رابطه با چند مبحث مباحثه کنیم !!!
در وادی فلسفه در رابطه با عقل چند سوال گاها مطرح می شه ؛ آیا عقل در مورد مساله ای که نمی داند می تواند حکم صادر کند؟ آیا حکم عقل در مساله ای که اطلاعات ناقص دارد کامل خواهد بود؟
من با فرمانده در برخورد با عقل ظاهرا تفاوت دیدگاه داریم ، دوستمون پرسید
"یه سؤال دیگه : آیا هر چی شرهست در سوره ناس وفلق گفته ودیگه شری باقی نمیمونه ؟
وسوسه ها ی خوب وبد را چطوری تشخیص بدیم ؟"
و فرمانده فرمودن " که البته لازمه اش اعتقاد به نظام ربوبی است چون اصول بنا به آن معنا پیدا می کند.
شخص بنا به معیارهای عقلی گزینه برتر را بایستی انتخاب کند وگرنه شر را انتخاب نموده است."
درست ولی در اسلام ، با تعقل وارد می شوی یعنی ضرورت پذیرش را باید دریابی و بعدا تسلیم محض می شوی ، شاید دلایل بسیاری از احکام و دستورات به لحاظ عقلی برای ما قابل اثبات نباشند و از اساس بسیاری از تشخیص ها و حب ها در فطرت ماست ، که بحثی جدا از عقلایی بودن ماست ، فی الحال حاضر ، برای نمونه در عهد پیامبر ص ، کسی نمی تونست بفهمه که غرض از بیان مراحل تشکیل جنین و این ها که در سوره های متعددی بیان شده چیست ولی امروزه با پیشرفت علم کمی حصول شده و برای مردم قابل درک هست
پس عقل در استدلالات و بخشهای فلسفه ، منطق ، کلام و..... کاربرد فراوان تری دارد تا بحث احکام جاریه ، به نظرم می رسه ، همین دو سوره داره اشاره می کنه بی چون و چرا بپذیر ، برای نمونه ، با پیامبر می گه بگو ، بیان کن ، و ما یک فرایند در تفسیر و تدبیر قرآن داریم نفسیر آیه به آیه ، و بحث تفسیر عملی ، در تفسیر آیه به آیه ادله از خود قرآن بیان می شه ، ودر تفسیر عملی ، تبین عملی قرآن یعنی ثقلین در کنار هم قرار می گیرند ، یعنی عملکرد پیامبر و معصومین ملاک تشخیص مفهموم هست ، شناخت شرور امری تحقیقی و آموختنی هست ، رساله عملیه ، کتاب های گناهان کبیره و باقی آثار اخلاقی بیان کننده این هستند و مسیر رو بیان می کنند
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ، ظلمات است بترس از خطر گمراهی.

إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ : أَسْلِمْ

قَالَ : أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ (بقره /۱۳۱)

[ و یاد کنید ] هنگامی که پروردگارش به او فرمود : تسلیم باش.

گفت : به پروردگار جهانیان تسلیم شدم.


اعوذ بالله من نفسی ومن الشیطان رجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
با حدیث شروع می کنم :

 امیرالمومنین (علیه السلام) :

 مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِیادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ زِیادَةٍ فِی هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى
 کسی با قرآن همنشین نشده است مگر آن که یا بر او افزوده و یا از او کاسته است: بر هدایت او افزوده و از کوردلی و گمراهی اش کاسته است.
 نهج‏ البلاغة، خطبه176، ص252

دوستان توضیحات کاملی تقریبا اشاره فرمودند ، من بر حسب دو تفسیر المیزان و نمونه ، و کتاب تدبر که در اختیار همه هست تقریبا کار می کنم و مطالبی که از منابع مرتبط هم خوندم گاها اشاره می کنم ، نسیم بانو جستارهای از تفسیر نمونه آوردن ، که کار ما سبک تر شد
اما دو سوره ناس و فلق جدا از هم معمولا بررسی نمی شن این دو سوره به معوذتین نامیده می شن ک من به طور کلی در تفسیر سوره ای فلق به شرور ها اشاره کردم که این جا هم صادق هست

سلام دوستان منم هنوز هستم.

نرفتم ها!!!!!!!!!

میام سر می زنم از این خان گسترده شده  انشاالله یه بهره ای می برم و میرم .

وای خانم مهین سادات چقدر خوب گفتید.

واقعا به نظرم کلیت کاربردی این سوره همینه که در برابر مردم به خدا پناه ببر. هر چی کشیدی سکوت کن و بگو خدایی هست .( اعوذبالله )

 البته به نظرم نه ظلم فاحش ببینی و هیچی نگی بگی خدایی هست، اگه اینطوره پس چرا گفتند هیهات منا الذلة؟؟؟؟ کما اینکه آیه داریم‌

لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنـَت‌ِ واَنزَلنا مَعَهُم‌ُ الکِتـَب‌َ والمیزان‌َ لِیَقوم‌َ النّاس‌ُ بِالقِسطِ واَنزَلنَا الحَدیدَ فیه‌ِ بَأس‌ٌ شَدیدٌ ومَنـَفِع‌ُ لِلنّاس‌ِ ولِیَعلَم‌َ اللّه‌ُ مَن یَنصُرُه‌ُ ورُسُلَه‌ُ بِالغَیب‌ِ اِن‌َّ اللّه‌َ قَوی‌ُّ عَزیز;(حدید،25)
از آیه مذکور بر می‌آید که خداوند متعال پذیرش ظلم از ناحیه انسان را سرزنش کرده و تأکید می‌کند که انسان در برابر بی‌عدالتی و ظلم نباید ساکت شود)

اماااااااااااااااااااااااا این که واسه اون کشیدن از دست مردم فرمودید نفرین نمی کنه می ترسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟............

 

۰۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۴:۱۵ مهین سادات چاوشی جلفایی
سلام. خیلی نظرها جالب بودند و خیلی ممنونم که از من هم یاد کردین خانوم فرمانده گردان. راستش من مثل این بچه تنبلها همه ی مواد سوره رو نخوندم ولی از کلیت سوره یه چیزی به ذهنم میرسه که بگم. گاهی آدم روی زمین که زندگی میکنه خیلی "می کشه" و از دست "مردم" هم می کشه و گاهی هیچی نمیگه و نمیتونه بگه و فقط دلش خوشه که خدایی هست خدایی که اگه لازم باشه هر کسی رو ادب میکنه، خدای مردم، صاحب اونها، معبود اونها، همونچیزی که دنبالش میگردن. بعضی ها مثل آقای دکتر الهی قمشه ای " اعمالهم کسراب بقیعه یحسبه الظمان ماء" در سوره ی نور  را خیلی با دل خوش معنی میکنن که یعنی کسی میدویده در زندگی ولی میبینه سرابه و در محل، خدا را می یابه...بعد هم میگن چه افتخاری ازین بالاتر که " این فخر که را باشد کآید به لب جوبی/ تا آب خورد ناگه او عکس قمر بیند" به نظر من خیلی ترس داره وقتی کسی به خدا فکر نکنه ولی در عمل که "الهش" خداست و ته ته همه ی کارهاش در حالی چه بسا نا آماده در محل سراب خدا رو پیدا کنه...گاهی میشه کسی با خودش ممکنه بگه که " از پس این مردم فقط خدا بر میآد" نفرین نمیکنه چون میترسه ولی وقتی مظلومیت مستضعف رو میبینه با خودش میگه " فقط خداست، رب ناس، ملک ناس، اله ناس" که میتونه بزنه همه رو با خاک یکسان کنه و از عاقبتش هم نترسه ولا یخاف عقباها.صدق الله العلی العظیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
با سلام

بله به نظر می رسد که این دو سوره مبارک همه شر ها را شامل شده اند و بقیه شرور در دیگر سوره ها در شرح شرور در این دو سوره مبارک می باشند.
نکته خوبی رو درباره شر یادآوری کردید. همان طور که در سوره فلق ذکر شد، شر مفهومی نسبی ست که بنا به نظامی که شخص در آن حرکت می کند و بنا به جهت گیری اش معنا می یابد. که البته لازمه اش اعتقاد به نظام ربوبی است چون اصول بنا به آن معنا پیدا می کند. شخص بنا به معیارهای عقلی گزینه برتر را بایستی انتخاب کند وگرنه شر را انتخاب نموده است.
فرمایش شما که " شر ها هم نفع دارن" این طور معنا می شود که درک شر خودش باعث رشد شخص می شود. یعنی وقتی شخصی بین اطاعت از خدا و اطاعت از غیر خدا ، خدا رو انتخاب کنه یعنی به این درک رسیده که تمایز این دو رو بفهمه و درک درست و غلط رو داره.
شخصی بین درس خوندن و پرستاری از مادر مریضش می خواد انتخاب گزینه برتر رو بکنه. هر دو این ها خوبن اما باید گزینه برتر انتخاب بشه وگرنه شر دامن گیر شخص می شه. شخص باید به خدا پناه ببره یعنی رجوع کنه ببینه در چنین جایگاهی امر و دستور خدا چیه. بعد به دستور خدا که عمل می کنه در واقع پناه بردن خودش رو به خدا ابراز کرده. این از این اما در ادامه سوال شما.
با اجازه تون برای این که "شر نفع داره یا نه" یه رجوعی کنیم به سوره کافرون. نمی خوام از دو سوره ناس و فلق دور شم. فقط برای تقریب به ذهن این کار می کنم.
در سوره مبارک کافرون خداوند فرمان ابراز برائت از کافرون رو به پیامبر می ده. در واقع وقتی شخص کفر و لایه های مختلف اون رو می شناسه و بعد از کفر در درون خودش بیزاری می جویه و بعد در بیرون هم بنا به وظیفه اش عمل می کنه ، همه اینها باعث محکم تر شدن او در ایمانش می شه. و در واقع همه این مراحل مصداقی از پناه بردن به رب ست از شری به نام کفر. این طوری می شه که به قول شما شر نفع داره چون ابراز برائت از این شر همان پناه بردن به خداست و باعث محکم شدن ایمان شخص می شود. انشاالله که جواب قانع کننده باشه.
سلااااااااااااااااام

خدای من چطوری شکر و سپاست رو به جا بیارم. این سوال ها خیلی خوب. اینقدر خوشحال می شم اینها رو می بینم. من که به شخصه واقعا دلم می خواست شما بمونید پیشمون. دیگه چه چیزی جذاب تر از این که سوال هم بپرسید.

انشاالله در ادامه خود سوره خدمتتان جواب می ده.

سلام

تعارف اومد ونیومد داره ، گفتید بیا نظر بده ، حالا من دست بردار نیستم . ببخشید دیگه. ؟!!

در سوره چرا میگه قل (ابراز کن ) مگه بدون اون نمیشه پناه برد ؟ یعنی برای پیشگیری از ورود خناس به صدوره ؟

 یا واسه اینه که نسبت به ناس بی تفاوت نباشیمه ؟ (امر به معروف و... ) هر چی هست خیلی زیباست ، ابراز کنی باز ابراز کنی ....

 و همش احساس امنیت کنی .

ولی نمیدونم بهترین راه ابراز چیه ؟ عمل کردنه ؟

یه سؤال دیگه : آیا هر چی شرهست در سوره ناس وفلق گفته ودیگه شری باقی نمیمونه ؟

ولی شرها با همه بدیهاشون گاهی نفعی هم دارند !! مثلآ با بودن آ نهاست که ما میتونیم به بهترین پناهگاه راه پیدا کنیم .وباعث میشن

به نیازهای واقعیمون  توجه کنیم .از این شرها میشه سماجت در انجام کار وتلاش زیاد و ناامید نشدن راهم یاد گرفت .

هی وسوسه میشم سؤالی دیگه بپرسم !!!! وسوسه ها ی خوب وبد را چطوری تشخیص بدیم ؟

سلام بر شما
خیلی خوبه. ممنون. خیلی نکات خوبی بود.

سلام بر پناه برندگان به رب الناس

با اجازه سروران وعذرخواهی ،نکاتی می نویسم که نمی دونم درسته یا نه ؟

این سوره به ما میگه ما رب داریم ، ملک داریم واله . خناسی است که ممکنه ما اونو نبینیم ولی

تا صدور ما هم میتونه نفوذ کنه .برای چی نفوذ کنه ؟ برای شر بپا کردن .  حالا چه شری ؟ این برمیگرده

به زیر سؤال بردن رب و ملک و اله ما . که ما رب خودمون را اشتباهی بگیریم  یا ملک ما غیر خدا باشه .و

دچار وسوسه بشیم و اله خودمون را اشتباه بگیریم . خلاصه ناس باید انیس خودشو درست بشناسه و

برای اینکار باید فقط او را تکیه گاه قرار بده .

بسم الله و بسم رب ناس
ریشه ناس و انسان هر دو از اَنَسَ است. در این ریشه بحث قرب به چیزی یا کسی مطرح است که همراه با انس است. ناس از اناس است و به حیثیت اجتماعی انسان اشاره دارد.
پس در همین گام اول متوجه این نکته می شویم که انسان در هر دو حیثیت فردی و اجتماعی اش مستعد انس است. پس باید دقت کنه که در زندگی به چه چیزهایی نزدیک می شه. به خصوص از نظر توجه و محبت. چون می تونه با همه اینها انس بگیره و همین مسائل مسیر زندگی اش رو می تونه منحرف کنه. پس انسان از این نظر باید به خدا پناه برد.
حالا در این سوره بحث سر حیثیت اجتماعی است. یعنی انسان + یکی دیگه. چه اجتماع و چه هر جمع کوچک و بزرگ دیگری.
البته جا داره از همراهان عزیزی همچون حضرات٬ محبوبه سلیمانی ٬ سامت٬ ارادتمند و رهرو تشکر کنم که با بزرگوار ی ما رو همراهی می کنن و با نظراتشون ما رو برای ادامه راه یاری می دن.
انشاالله همه یار علی و علی یار تون باشه.
یا علی
سلام نجمه جان. راستش من که آرزو مه بانو نسیم عضو جدیدمون باشه و پیشمون بمونه. خب حتما این حضور پر بار معناش همینه دیگه انشاالله.
نمی دونم مهین السادات عزیز کجا هستن. خبر ی از شون نیست.
رقیه خانم دارن روی سوره احزاب کار می کنن. انشاالله قراره با دست پر بیان تا ما هم از این سوره مبارک بهره مند شویم.
نمی دونم زینب جان فرج پور کجاست. از بعد کربلا رفتنشون دیگه نظر نذاشتن تو گردان.
گردان دو تا عضو جدید دیگه هم داره ؛ خانم ها فاطمه سادات هاشمی و عقیله شهرستانی.
انشاالله که به دعا ی حضرت حجت عاقبت به خیر شویم.
سلام و درود
فرمانده بسی موافق هستم ، هفته ای یک سوره هم خوبس
بانو نسیم عضو جدید هستن؟ دس پر اومدن ماشاء الله.

سلام

دوستان من رو ببخشید، من اون چیزایی رو که در مورد این سوره خوندم و شنیدم رو میگذارم. شما اشکالات کلام بنده رو بهم بگید. از اینکه تو جمعتون من رو راه دادید ممنونم.

یه نکته ای که خیلی جای تامل داره این هستش که خدا در ابتدای این سوره به پیامبرش می فرماید که پیامبر اعلام کن با اینکه من پیغمبر هستم و معصوم هستم اما باید به خدا پناه ببرم، پس ما که تکلیفمان معلومه که چقدر باید به خدا پناه ببریم.

دوم اینکه تو ی سوره فلق ما از تمام شرور به یک صفت خدا پناه  می بردیم( قل اعوذ برب الفلق)

اما در سوره ناس ما به سه صفت خدا پناه می بریم(برب الناس، ملک الناس، اله الناس)

آقای قرائتی برای تفسیر این سوره عنوان می کنند که علت این هستش که اونجا در سوره فلق شرور بیرونی بودند اما در این سوره ناس شرور مربوط هستش به قلب و روح و فکر و مساله فرهنگی اعتقادی. صدور الناس، سینه مردم است و مساله اعتقادی است.

من این تعبیر آقای قرائتی رو می گذارم که گفتند:

همه بدی ها یک کفه، بدی اعتقاد هم یک کفه.یعنی  همه بلاها، اگر افتاد توی چاه ،با یک نخ رب الفلق می کشیم بیرون ، اما اگر وسوسه در فکر و اعتقاد افتاد با سه طناب باید بکشیم بیرون . رب الناس، ملک الناس، اله الناس.

این نکته اهمیت مساله فکر و وسوسه های فکری رو می رسونه.

سلام
برای این که تلاش کنیم که یه برنامه منظم داشته باشیم فکر کنم خوب باشه که بنای هر سوره رو بذاریم که در یک هفته خونده شه مگر اعضا تشخیص بدن که بیشتر از یه هفته لازمه.
یعنی مثلا هر جمعه بریم سوره بعدی مگر این که یکی از بچه ها بخواد که به هر دلیلی چند روز بیشتر بمونیم روی سوره.
اگر نظر دیگه ای دارید بفرمایید.
سلاااااااااااااااام

خیلیییییییی خوب بود. ممنون
چقدر خوب شروع شد سوره ناس تو گردانمون.

لطفا تو جمع ما بمونید. نریدا.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد

 

با سلام خدمت دوستان عزیز. می­خواستم اگه به من حقیر اجازه بدید برای این سوره من با یه مختصری شروع کننده مباحثه باشم:

اول این که در فضیلت قرائت این سوره و سوره فلق روایات متعددی وارد شده است. از جمله اینکه درحدیثى مى خوانیم که : پـیـغـمـبـراکـرم (ص) شدیدا بیمار شد, جبرئیل و میکائیل (دوفرشته بزرگ خدا) نزد او آمدند, جبرئیل نزد سر پیامبر نشست و میکائیل نزد پاى او, جبرئیل سوره (فلق) را تلاوت کرد, و پیغمبر را با آن در پناه خدا قرار داد, ومیکائیل سوره ناس را. چنانچه در این باب از پیغٌمبر)ص(روایتٌ شده فرمودند:

من قرأ هذه السورة على ألم سکن باذن الله و هى شفاء لمن قرأها

و نیزاز آن حضرت روایت شده است:

من قرأها عند النوم کان فى حرز الله حتى یصٌبح و هى عوذة من کل أ لم و وجع و آفة و هى شفاء

لمن قرأها)

(اطیب البیان فی تفسیر القرآن ، جلد 14، ص 274)

به نام خداوند بخشنده مهربان

آیه 1: قل اعوذ برب الناس; بگو پناه می برم به پروردگار مردم

نکات آیه :

1-خداوند به پیامبر خود فرمان داد که خود را در پناه او قرار دهد

2- لزوم به زبان آوردن استعاذه

3-خداوند، مالک مردم و تدبرکننده امور آنان

4-توصیف خداوند، به تدبرکننده امور مردم، از آداب استعاذه به خداوند

5-خداوند، آموزنده الفاظ استعاذه به پیامبر )ص(

6-پیاٌمبر )ص(، در معرض آسیب و خطر و نیاٌزمند امداد الهى

7-)فقط(خداوند، بر حفاظت انسان ها از خطرها و آسیب ها توانا است.

8-توجه به ربوبیتٌ خداوند و حاکمیتٌ تدبیرٌ او بر امور مردم، وادارسازنده انسان هابه استعاذه و

دلگرم کننده پناهندگان به او است.

9-رب از اسما و صفات خداوند

10- با گفتن رب الناس، اعتراف به ربوبیت خداوند و خود را تحت تربیت او قرار دادن

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی